خداحافظی ایرانی

بعلت وجوداشکال در سیستم  ، این مطلب که در تاریخ دیگری ثبت شده بود  مجددا" اینجا منتشر می شود

توی مراسم و مهمانی ها به محض اینکه اعلام رفتن کنیم، خداحافظی ها از همون کف زمین که نشسته ایم شروع می شود و تا چشم کار می کند، تا جایی که همدیگر را اندازه یک مورچه می بینیم، ادامه پیدا می کند:
خب احمد آقا ، صغرا خانم! خیلی زحمت دادیم با اجازه تون از حضورتون مرخص می شیم. با گفتن یه همچین جمله تراژدی و سریال اوشین وار خداحافظی شروع می شه. بیشتر از چهل بار توی خونه یارو خداحافظی می کنیم. حالا حساب کنید مثلا 6 نفر آدم اومدن مهمونی و حالا دارن می رن بیرون. به طور مستمر و بی وقفه همه می گن: «خداحافظ» و صاحب خونه بدبخت، پس از کلی پذیرایی و دولا و راست شدن حالا باید به اتفاق اهل و عیال به دنبال مهمان ها مستمراً جواب خداحافظی آنها را بدهند: «خداحافظ ، خداحافظ ، خداحافظ ، قربون شما ، خداحافظ ، خداحافظ ، ببخشید بد گذشت، خداحافظ ، خداحافظ ...»
حالا اومدن دم در: « ... خب اصغر آقا ببخشید مزاحم شدیم ، تو رو خدا شما هم یه شب تشریف بیارین. خداحافظ ، خداحافظ ، سلام برسونین ، خداحافظ ، خداحافظ .
توی این دست اگر تعداد خانم ها از دو نفر بیشتر باشد که دیگر واویلاست. تازه دم در خونه یادشون می افته دستور پختن قورمه سبزی و رنگ موها و آخرین خریدها و جدیدترین دکوراسیون را به هم بگویند و در تمام این مدت صدای دلنشین «خداحافظ ، خداحافظ» سلسله وار به گوش می رسد.
حالا همه سوار ماشین شدن و سرنشینان از چهار طرف ماشین تا کمر بیرون اومدن و دارن دست تکون می دن:«خداحافظ ، خداحافظ ، خداحافظ » راننده هم برای عرض ارادت اون موقع شب 5 تا 6 بوق به معنی «خداحافظ» برای مستقبلین می زند. حالا دیگه ماشین رسیده ته کوچه و این بار دیگه فریاد می زنن: «خداحافظ ، خداحافظ ، خداحافظ»!
آخه یکی نیست بگه مگه می خواین برین سینه کش قبرستون که دل نمی کنین از هم!؟
تازه فردا ساعت 11 صبح یکی از خانم هایی که دیشب مهمون بوده زنگ می زنه به صغرا خانم و می گه:«صغرا جون ممنون بخاطر پذیرایی دیشب؛ والله زنگ زدم بگم دیشب این بچه ها حواسم را پرت کردن یادم رفت ازت خداحافظی کنم.!!!

نظرات 4 + ارسال نظر
محبوب شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 09:08 ق.ظ

خیلی با مزه بود:) البته چاشنی خانمش مثل همیشه زیاد بود!! ولی خوب چون این دفعه به واقعیت نزدیک بود می شه نادیده اش گرفت !!!!:))

اگه چیزی چاشنی نداشته باشه که خیلی بی مزه است

پسر نیمه شب شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 09:08 ق.ظ

سلام داداش .
ببین به نظرم این قشنگ ترین مطلبی بود که تا بحال نوشتی خیلی قشنگ بود خیلییییییییییییی
دستت درد نکنه

سانچو شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 12:53 ب.ظ http://lastword.blogsky.com

این یکی واقعا راسته...

سروش شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 06:17 ب.ظ http://clickit.blogsky.com

یه مطلب هم از سلام و احوال پرسی و کل مراسم هم بنویس ٬که اون خود حدیث مفصل تر و اعصاب تری است

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد