امامزادگان(۱)

قصد داشتم امروز از جرم بودن زیاد فروشی بنویسم ولی بنا درخواست حاج آقا قراباغی که حسابی پاپیچ ما شده اند که تا بگونه ای بحث امامزاده ها را باز کنم و چون گمان دارم تا در این خصوص مطلبی ننویسم، نه تنها اینجا بلکه هر جای دیگری هم، دست از سرم بر نخواهد داشت . مطلبی برگرفته از کتاب تاریخ مغول را اینجا می آورم.

 

شادروان عباس اقبال آشتیانی در کتاب نفیس تاریخ مغول، در رابطه با احترام غازان خان به سادات علوی و اهل علم چنین می نویسد: «به اندازه ای در احترام به مقام منتسبین به خاندان رسول و اهل علم کوشید، که در عهد او عمال دیوانی در فرمانهای دولتی گاهی اسامی سادات را بر اسم ایلخان و شاهزادگان مقدم می نوشتند.» چون سلطان محمد اولجایتو به مذهب تشیع تعلق خاطر پیدا کرد و از اولجایتو به خدابنده تغییر نام داد، قدر و مقام سادات هاشمی بیشتر از پیشتر قرب و منزلت پیدا کرد. سلطان محمد سکه به نام دوازده امام زد و مقابر آنان ملجأ و پناهگاه مغولهای تازه مسلمان گردید. از طرف دیگر: «فرمود که داغی بساختند و نام ابوبکر بر سر داغ نقش کردند و موالی سنت و جماعت را فرمود که داغ بر پیشانی نهادند.»  و همچنین تا آن اندازه به سادات اعتقاد و ایمان پیدا کرده بود که: «کاسه آش را به دست می گرفت تا قبلاً سیدی بیاشامد.»

اگر موضوع تعصب و علاقه آنان به همین جا ختم می شد جای بحث و تأمل نبود ولی متأسفانه کار به جایی کشید که می گویند از طرف یکی از حکمرانان مغول فرمان صادر شد که به جز مقابر پزشکان و بقاع سادات علوی که دسته اول طبیب جسم و طبقه دوم شفادهنده دل و جان هستند، سایر بقاع و مقابر را با خاک یکسان کنند، زیرا به زعم و عقیده آنها تنها این دو دسته هستند که با نقش خود بر دلها حکومت می کنند و مقابر آنان را میتوان مزار و ملجأ قرار داد. بدیهی است اگر این فرمان اجرا می شد مقابر کلیه فضلا و دانشمندان و مفاخر علمی و ادبی ایران که از آن دو دسته خارج بوده اند، ویران می گردید و از مدفن آنها اثری باقی نمی ماند. کما اینکه امروز نیز به همان درد مبتلا هستیم و مقابر غالب بزرگان ما معلوم و مکشوف نیست.

ایرانیان زیرک و هوشمند که تاب تحمل چنین مصیبتی را نداشتند و هرگز حاضر نبودند که مقابر فضلا و دانشمندان را در مقابل دیدگانشان ویران کنند؛ در مقام چاره و علاج برآمدند و مآلاً به این نتیجه رسیدند که چون مغولان نسبت به سادات علوی بیش از حد و اندازه علاقه و ایمان دارند، مصلحت زمان در این است که به منظور اغفال حکام مغول و جلوگیری از نهیب و خرابی، موقتاً برای مفاخر متوفای خود، شجره نامه های مجهول درست کنند و با انتساب آنها به یکی از ائمه طاهرین (ع) و با توجه به اسم کوچکشان آنها را فی المثل امامزاده محمد یا امامزاده قاسم یا امامزاده عبدالله و جز اینها بنامند تا اگر روزی دست روزگار بر قدرت مـطـلـقـه عمال و حکام مغول قلم بـطـلان کـشـیـد، شـجـره نامه های اصلی و واقعی بزرگان خویش را بر سر جایشان گذارند و شجره نامه های مجعول را از روی مقابر امامزاده های مصلحتی بردارند. ولی با نهایت تأسف طول مدت حکومت مغولان مجال تحقق چنین آرزویی را نداد و آن دسته از ایرانیانی که به حقیقت مطلب واقف بودند همگی مردند و اسامی و انساب واقعی این امامزاده های مصلحتی در دل خاک مدفون گردید. خاصه اینکه امیر تیمور گورکانی و اعقابش هم که بعد از ایلغار مغولان بر سر ایرانیان فرود آمده اند نسبت به سادات علوی علاقه و احترام خاصی مبذول می داشتند، چنان که امیر تیمور پس از فتح یکی از قلاع هندوستان فرمان داد: «گبران را از مسلمانان جدا کرده به تیغ جهاد بگذرانید و خانمان موحد و مشرک عرصه تاراج گشت الا اموال سادات که از آسیب مصون و محروس ماند.» و همچنین چون شهر آمل در طبرستان گشوده شد و قلعه ماهانه سر هم به تصرف درآمد، امیر تیمور گورکانی: «اشارت کردند که قتل عام بکنند مگر سادات را نکشید. دیگر هر چه که را یابند محابا نباشد». 

غرض از تمهید مقدمه بالا این است که غالب امامزاده های فعلی در ایران مزار بزرگان و دانشمندان ایرانی است و بر هر ایرانی پاک نژاد و پاک نهاد فرض مؤکد است که از کلیه عوامل و امکانات موجود برای کشف هویت اصلی صاحبان این بقاع و مقابر استفاده کند تا متدرجاً صحیح از سقم و مجعول از غیر مجعول تفکیک و شناخته شود.

نظرات 8 + ارسال نظر
علیرضا قراباغی یکشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 05:49 ب.ظ

جدی؟ یعنی بعضی از سیدهای امروزی ممکنه سید مغولی باشند؟ حالا از کجا بفهمیم کی اصیله و کی جعلی؟ هدچند٬ با شرحی که شما دادین٬‌بالاخره امامزاده نباشی٬ شاهزاده یا دانشمند زاده که هستی.
و در مورد سید حسن٬ که احتمالاْ شجره ی ایشون به زمان مغول ها بر نمی گرده. امروز یکی از همکارها میگفت: حزب فقط حزب الله٬ حسن فقط نصرالله!
این سید جداْ داره چه کار میکنه؟ افتخار کنیم٬ یا انکار؟ یا بی تفاوت و ساکت بمونیم و به روی مبارک نیاریم؟ (حداْ هم که این مبارک چقدر رو داره!)
دلم میخواد بدونم کجا باید بریم٬ یا کجا داریم میریم٬ یا کجا دارن میبرنمون٬ یا تاریخ داره کجا میره؟
بالاخره باید دیر یا زود به این سوال جواب بدیم. این که دازه سر شرق میاد٬ بلاست یا دواست؟

همانطور که تا حالا چندین موضوع را به بحث لبنان و سوریه اختصاص دادم و اشاره کردم که خبرهای مهمی در این منطقه اتفاق خواهد افتاد
همچنان باید منتظر بود
بازهم از این موضوع خواهم نوشت

علیرضا قراباغی یکشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 09:09 ب.ظ

خوب٬ این قسمت اول که عالی بود. یادمه یه جایی خونده بودم که علت زیاد شدن موقوفات در زمان مغول ها این بوده که تنها راه مصادره نشدن دارایی٬ وقف کردن اون و متولی قرار دادن خانواده واقف بوده. خوب٬ این هم یه راه حمایت دین از جان و مال انسانها بوده که پدران باهوش ما انتخاب کردن: سیادت و وقف.

کاملاْ صحیح است . و همین موضوع باعث شد در دوران صفویه بیشترین بهربرداری از این بابت صورت بگیرد

کاوه دوشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 08:54 ق.ظ

جناب قراباغی
اگر تمام سیدا مغولی باشند این امام زاده سید مجید ما که اصلا قیافه اش به مغولا نمی خوره هر چند شباهتی با ارغون شاه داره اما حاج مجید ما بیشتر چهره هخامنشی داره من یاد تصاویر تخت جمشید می افتم
نمی دانم به ریشهاش قیر می ماله که اینقدر سیاهند
بازهم پرت و پلا گفتم

محبوب دوشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 09:15 ق.ظ

واقعا خیلی جالب بود.همیشه این سوال بوده که این همه امامزاده در صعب العبورترین مناطق ایران چه می کردند؟!یا اینکه چطوری میشه آدم هم ترک باشه هم سید !
ولی صد رحمت به مغول ها ! حداقل به خاندانی ارادت داشتند!

چه اشکالی داره که هم ترک باشی هم سید؟
شاید اوضاع خیلی بهم بریزه! نه؟

مروارید سیاه دوشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 11:37 ق.ظ

در جائی از همین وبلاگتان خواندم که ۷۰۰۰۰هزار امام زاده تو این مملکت است. وقتی نگاه می کنی می بینی با خودت می گی اینها اینجا چه می کردند تو هر کوه و دره ای یا هر روستائی یه گنبد و گلدسته برافراشته شده است همه هم به نوعی به یکی از امامان می رسند واقعا اینها که در دوره خلافت اغلب تو زندان بودند و عمر کوتاهی داشتند چطور شد که به این همه فرزند و نواده رسید
مطلب زیبائی بود منتظر ادامه آن هستیم

[ بدون نام ] دوشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:07 ب.ظ

چه خوب بود از این نمونه مباحث بیشتر مطرح می شد تا بیشتر به برخی واقعیتها پی ببریم
برای من که موضوع خیلی تازه ای بود

اردلان دوشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 01:36 ب.ظ

اینکه می گویند سیدها روزهای چهارشنبه حالی به حالی می شوند درسته ؟ اگر ترک یا لر باشند در این احوالات تاثیر مثبت داره یا منفی؟

محبوب دوشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 01:51 ب.ظ

:-)) ای بابا ! قضیه سوسکه نشه !! من منظورم این بود که سادات بالاخره اجدادشون عرب بودند دیگه پس چطوری میشه یکی هم ترک و یا لر باشه هم عرب؟!! با در نظر گرفتن این موضوع که نژاد هم مثل فامیل از پدر منتقل میشه !!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد