یوسف پیامبر و استاد خبرزاده

 

دیشب کلی یاد استاد خبره زاده ، استاد ادبیات دوره دانشگاه افتادم. با خانم همسر، سریال بسیار پر بار! یوسف پیامبر را می دیدیم و دائم بیاد استاد بودیم. بخصوص در آن لحظات که یوسف از دست زلیخا پا به فرار گذاشته بود و درها یک به یک به رویش باز می شد یاد او بودیم.بنده خدا او هم همینها را سر کلاس گفت اما نمی دانم چرا جامعه نسوان کلاس برادران بزرگوار را به بی غیرتی متهم کردند.

از کل سریال سه قسمت آن را بیشتر توفیق! نداشتم که ببینم .خیلی منتظر بودم که ببینم آقای سلحشور ، نمی دانم چرا از بین این همه کارگردان خبره جرجیس را انتخاب کردند، چطور این قسمت را از آب درآورده، فکر بد نکنید. تصور می کنم  بعد از انقلاب اسلامی این تنها سریالی بود که چنین صحنه ای را قرار بود در آن بگنجانند. هر چه بود همین اندازه که باعث شدخاطرات شیرین گذشته زنده شود ما را بس بود

نظرات 3 + ارسال نظر
ته کلاسی شنبه 20 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 08:24 ب.ظ

سید بزرگوار آن موضوعی که می گوئی باعث اعتراض خانمها یا خواهران یا بقول تو نسوان کلاس شد موضوع قصه توبه نصوح بود که استاد با آب و تاب تعریف کرد فرداش یکی از خانمها و نه همه آنها شاید بقیه ناراحت نبودند به اقایان اعتراض کرد که چرا بی تفاوت از این موضوع به سادگی گذشته اند

عزیز برادر درست می گوئی آن موضوع هم خیلی حساسیت برانگیز شد.حالا زیاد به منه پیرمرد خرده نگیر با همین هوش حواسی که برام مونده از ما پذیرا باش

محبوب یکشنبه 21 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 09:43 ق.ظ

من که اصلا هیچکدوم یادم نیست:)))
اما خسرو شیرین رو یادمه!:) فکر کنم اعتراض اون یه نفر ( که باز هم یادم نیست کی بود !)‌ به این مسئله بود !

خسرو و شیرین را خاطرم نمیاد.
اما درسته سر موضوع توبه نصوح بود که یکی از خانمها با عباس بحث و جدل کرد.

ساغر یکشنبه 21 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 05:40 ب.ظ

این بنده خدا هم کارگردان را می گم تو این شرائط مملکت بیشتر از این را نمی توانسته نمایش دهد

من که نگفتم چرا بیشتر نشان نداده است اصلا ما را چه به این کارا!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد