وری نایس

یک روز احمدی‌نژاد همراه با گوردون براون، آنگلا مرکل و نیکولا سارکوزی در ررستوران ‏سازمان ملل نشسته بودند و می‌خواستند شام بخورند. احمدی‌نژاد گفت: من تصمیم دارم  ساختار سازمان ملل را‏ عوض  کنم.‏

آن سه نفر با آرامش و لب‌خند گفتند:  وری نایس ... وری نایس ...

احمدی‌نژاد ادامه داد: من تصمیم دارم مدیریت جهان را تغییر بدهم.‏

آن سه نفر با آرامش و لب‌خند گفتند:  وری نایس ... وری نایس ...

احمدی‌نژاد ادامه داد: من فکر می‌کنم یهودیان اسراییل را باید به جای دیگری منتقل کنیم.‏

آن سه نفر با آرامش و لب‌خند گفتند:  وری نایس ... وری نایس ...

احمدی‌نژاد ادامه داد: دنیا در حال تغییر است و آمریکا به زودی نابود می‌شود.‏

آن سه نفر با آرامش و لب‌خند گفتند:  وری نایس ... وری نایس ...

در همین موقع پیش‌خدمت‌ها پیش‌غذا آوردند و همه مشغول غذا خوردن شدند. احمدی‌نژاد ‏نگاهی به دوازده قاشق و

چنگال و کارد که جلویش گذاشته بودند کرد و در حالی که نمی‌‏دانست با کدام چنگال و کارد و قاشق باید غذا را شروع

 کند، پرسید: شما چه‌طور تشخیص می‏دهید که الان باید از کدام قاشق و چنگال استفاده کرد؟

گوردون بروان گفت: ما قبل از  این‌که مسوول بشویم در کلاس‌های تشریفات دیپلماتیک شرکت ‏کردیم، در آن‌جا همه‌ی رفتارهای دیپلماتیک را به ما یاد دادند، از جمله نحوه‌ی غذا خوردن.‏ 

احمد‌ی‌نژاد تعجب کرد و گفت: چه جالب! در آن‌جا در مورد مسائل اخلاقی هم چیزی به شما ‏یاد دادند؟

مرکل گفت: بله، در آن‌جا ادب دیپلماتیک را هم یاد می‌دهند. ‏

احمدی‌نژاد گفت: مثلا اگر کسی مزخرف بگوید، به شما یاد می‌دهند که باید چه کار کنید؟ 

سارکوزی گفت: بله، وقتی کسی مزخرف می‌گوید، با آرامش و لب‌خند به او نگاه می‌کنیم و ‏می‌گوییم: وری نایس ... وری نایس ...

نظرات 1 + ارسال نظر
پسر نیمه شب چهارشنبه 13 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 01:55 ب.ظ

وری نایس ... وری وری نایس ...
من که نیمه جون شدم از خنده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد