خواسته های ما

درخت گیلاس یخ زده

ارزش کارتان چقدر است؟ تا چه میزان بهای لازم به میزان کاری که انجام می دهید پرداخت می شود؟ آیا در مقابل کاری که انجام می دهید از شما قدردانی می شود؟ و یا فکر می کنید کار را شما انجام می دهید ولی دیگران بهره آن را می برند.

هر چه که باشد و هر نوع هم رفتار کنیم همیشه این حس در ما وجود خواهد داشت که به یک نقطه عدم رضایت برسیم . سطح توقعات ما هیچ وقت پر شدنی نیست . آدمی ظرفیت نامحدودی دارد. حجم زیادی از این ظرفیت از خواستهای درست و یا نادرست ما پر می شود. همین جاست که احساس عدم رضایت به ما دست می دهد.

وقتی با تمام وجود کارتان را انجام می دهید و شاید توقع تشویق هم داشته باشید به یکباره با برخورد سرد و یا معکوس طرف مسئول روبرو می شوید. در این حال فقط حس دلسردی عایدتان می شود.

چکار کنیم که دچار این وضعیت نشویم. چطور براحتی با اینگونه مسائل راحت برخورد کنیم.

 هیچوقت معامله گرانه با مسائل برخورد نکنید. دیده اید ! بعضی ها حتی از تشکر کردشان هم توقع پاسخ دارند. شما لیوان آبی را دست همین شخص می دهید.او از شما تشکر می کند ." دست شما درد نکنه !" حال اگر شما ! در مقابل نگوئید "سر شما درد نکنه" به چنین شخصی بر می خورد. جالبه نه؟

سعی کنیم  اول با خود کارمان صرفنظر از اینکه آیا کسی خوشش بیاید یا نیاید ، از ما راضی باشد یا نباشد، کنار بیائیم. وقتی از کاری فارغ می شوید پیش وجدان خودتان راضی باشید . این قدم اول است و دوم آنکه همه چیز دنیایی بدست نمی آید . آنهائی که می خواهند نقد همه چیز را تو ین دنیا بدست آورند تلاش بیهوده می کنند و هیچ وقت راضی نمی شوند.

این موضوع بحث امروز من با یک دوست بود . نمی دانم تا چقدر توانستم منظور خودم را در این چند خط خلاصه بیا ن کنم.