تا حالا شده با کسانی برخورد کنید که دل آرامی داشته باشند. منظورم کسانی نیستند که گوشه عزلت گزیده اند و تارک دنیا شده اند. بلکه برعکس اونهائی که در بطن کار و اجتماع هستند ولی آنچنان حریمی برای خود ایجاد کرده اند که دغدغه ای به دل خود راه نمی دهند. اینها نه تنها بی خیال نیستند بلکه بسیار هم دلسوز و پی گیرند اما بر سر مبانی اعتقادی خود معامله نمی کنند و به قولی وجدان کاری خود را زیر پا نمی گذارند.
شاید نتوان تصور کرد در این وانفسای سیاسی کاری و دغل بازی افرادی پیدا شوند که بدون چشم داشتی به مزایائی خاص کار خود را انجام می دهند.
تملق گوئی همواره مذموم بوده اما این دوران انچنان رواج یافته که مشمئز کننده است.اینها نقطه مقابل هر کاری هستند. کسانی را می بینم که برای رضایت مسئولی بالاتر همه چیز را پایمال می کنند. اینها که می گویم سابقه ای طولانی در کار خود دارند ولی حاضرند حرف ناحقی را حق جلوه دهند فقط به صرف آنکه فلانی گفته است.
در این میان کسانی می توانند راحت با این موضوعات برخورد کنند که با عدم دلبستگی به امتیازات خاص آرامش را برای خود دست و پا کرده اند. گفتنش شاید راحت باشه و در اجرا آن هم در این شرائط بسیار دشوار است. |