مشکل

در خبرها شنیدم که محققین !! دریافته اند که  آقایان در شنیدن صدای خانم ها مشکل دارند.

دوستی می گفت: شکر خدا؟

تماشاگران

وقتی روزنامه ها از قول "الونگ" بازیکن سیاهپوست پرسپولیس نوشتند که اکبر پور استقلالی در بازی دربی(که معلوم نیست چرا اینقدراز این واژه نامانوس استفاده می شود) به او گفته است "برده" و کارشان به کمیته انضباطی کشیده است و آن یکی اصرار دارد و دیگری انکار می کند تعجب نکردم ،  چرا که این جماعت بازیکن، که لقب حرفه ای را یدک می کشند و رقمهای چند صد میلیونی را جابجا می کنند آن چه را باآن مانوس نیستند ادب و نزاکت است.اما اکبرپور حالا که قصد کرده چهارتا کلمه خارجکی یاد بگیره چرا اول سراغ کلمات زشت و توهین آمیز آن رفته؟، البته پاسخش مشخص است چراکه در فوتبال ما دانستن این کلمات شرط است و بعد از قضیه درگیری زیدان در جام جهانی اهمیت آن بسیار بیشتر شده است. شاید اینجا هم دانستن حق ایشان است.

اما به جرات می توان فرهنگ ناپسندی شکل گرفته است که با سرعت در حال گسترش است. روز بازی سایپاو پرسپولیس موقع زندن پنالتی توسط علی دائی زشت ترین حرفها نثار او شد هر چند او در پایان بازی گفت "من تو زمین کر می شوم" چیزی از زشتی کار تماشاگران کم نکرد آنقدر این کار ها رایج شده که تلویزیون هم با کاهش صدای تماشاگران هم نتوانسته از پخش آن مانع شود. جالب آنجاست که مرتب این تماشاگران بعنوان بهترین تماشاگران دنیا خطاب می شوند. من خودم که برخی بازی های اروپائی را هم می بینم و تفاوت رفتاری فاحش آن تماشاگران با تماشاگران وطنی خودمان را حتی در طرز نشستنشان روز صندلی ها و تشویقشان شاهدم ، چگونه می توانم باور کنم که اینها بهترین تماشاگران دنیایند.

 

پ ن : کمیته انضباطی ادعای الونگ را رد کرده است .لینک. امیدوارم چنین باشد

هندوانه و ازدواج

حتما شما هم مثل من، تا به حال این جمله رازیاد شنیده اید:«ازدواج مثل هندوانه سربسته میمونه!!!».
در معنای کلی  یعنی آدم تا ازدواج نکنه و زیر یک سقف زندگی نکنه، معلوم نمیشه که انتخابی درست کرده یا نادرست.(مثل هندوانه خریدن که تا نخری و نبری و نخوری، نمیفهمی که سرت کلاه رفته یا نه.)

ولی برداشتی دیگر اینست که این ازدواج نیست که مثل هندوانه است، بلکه خود ما آدمها مثل هندوانه هستیم و ازدواج فقط نیاز به هندوانه است.

و اما شباهت ازدواج با خرید هندوانه:
همانطور که هیچکس دنبال همسر بد نمی گرده ، هیچکس هم دوست نداره هندوانه بد بخره و درست همانطوریکه همسر خوب باید شرایط خوبی هم داشته باشه ، هندوانه خوب هم شرایط خودش رو داره.

شرط اول: خریدهندوانه درفصل آن
مسلماً دروسط زمستان یا اوایل بهارهندوانه خوب گیر کسی نمیاد، و کسی که در این زمان هوس هندوانه بکنه یا باید هندوانه پوسیده بخوره یا هندوانه نرسیده نوش جان بکنه.درست مثل ازدواج که نه کسی شوهر پیر زن هشتاد ساله میشه و نه کسی به پسر چهارده ساله زن میده.

شرط دوم: شکل و قیافه هندوانه
همانطوریکه شما وقتی برای خرید هندوانه به مغازه می روید، به سراغ هندوانه های کج و کوله و بدقواره و ترک خورده نمی روید و مستقیماً به دنبال یک هندوانه تر و تمیز و خوش خط و خال میگردید ، کسی هم دنبال همسر زشت و بداخلاق وبد لباس و بد هیکل نمیگرده و همه سعی درانتخاب بهترین ها دارند.

شرط سوم: محل کاشت هندوانه:
همه می د انند که هندوانه خوب در زمین و آب و هوای مناسب به بار می نشیند و هندوانه ای که در شرایط خوب پرورش نیافته ، مزه خوبی هم نخواهد داشت. همسر خوب هم از این قاعده مستثنی نمی باشد وبه تجربه ثابت شده که همسر اصل و نسب دار و خانواده دار وبا تربیت، بهتر از آدم بی اصل و نسب وبی تربیت است.

شرط چهارم: آزمایشات مختلف:
معمولاًخرید هندوانه با یکسری آزمایشات همراه می باشد، مثل ضربه زدن و گوش کردن به صدای آن. اگر «تاپ تاپ»کنه،یعنی احتمالاًهندوانه خوبی گیرتون آمده و اگرصدای جالبی ندهد خرید آن با یک مقدار ریسک همراه می شه.
مشابه همین قضیه در انتخاب همسر هم اتفاق می افتد. یعنی اگر طرف مربوطه صاحب مال و منال و اسم و رسمی باشه و به قول معروف وضعش«توپ» باشه ، اوضاع خیلی فرق خواهد داشت تا زمانی که طرف یک کارمند ساده و عادی باشه.

واما چرا هندوانه در بسته ؟
چون با تمام این حرفها، بازهم تو نمی دانی که چی در انتظارتوست!!!
فرض کنید در یک ظهر گرم تابستانی، تشنه و گرما زده، هوس هندوانه می کنید(مثل خیلی ازما که تصمیم به ازدواج می گیریم) و به سراغ میوه فروش می روید و با نهایت دقت به شرایط و مسائل بالا، تمیز ترین، خوشگل ترین و بهترین هندوانه موجود را انتخاب می کنی.
رنگش رو، وزن و سایزش رو می پسندی.بغلش می کنی و به پهلوهاش می زنی،از صدای تاپ وتوپش خوشت میاد،دیگه به بقیه هندوانه ها نگاه هم نمی کنی چون اونی رو که می خواستی پیدا کردی.
با اشتیاق پول خرجش می کنی و از میوه فروش تحویلش می گیری. با احتیاط سوار ماشین می شی و در بین مسیر هم با دقت رانندگی می کنی ،یواش ترمز می کنی ، یواش می پیچی که خدای نکرده اتفاقی برای هندوانه نیفته.
به منزل که رسیدی، اول با آب حسابی می شوریش و همه جاش رو دست می مالی تا خوب تمیز و آماده خوردن بشه و بعد چاقوی تیزت رو می گیری دستت وبا لذت بسیار پاره اش می کنی.از صدای قرچ وقروچش خوشت میاد وآب از لب ولوچه ات آویزان می شه.
اما هنوز هیچ چیز معلوم نیست!هنوز نمیدونی که توش قرمزه یا سفید !
 اگر قرمز بود که خوشحال می شی و اگرسفید بود می خوره تو ذوقت. اما هنوزهم چیزی معلوم نیست،چون نخوردیش ومزه اش رو نچشیدی. ممکنه با تمام قرمزیش اصلاً شیرینی نداشته باشه ویا امکان داره با وجود سفیدبودن از قند هم شیرین ترباشه.
خوب، ازدواج هم همینه دیگه ،یعنی با هزار ویک تحقیق و پرس و جو و برو و بیا و صحبت و تعریف و تمجید و عشق و حرارت ازدواج می کنی، بعد ازیکی دو سال می گویی عجب غلطی کردم.و به بقیه هم نصیحت می کنی: ازدواج نکنی ها ...!! و یا برعکس این موضوع، سالهای سال با هم، با خوبی وخوشی زندگی می کنید و از زندگی زناشویی لذت می برید.

حالا چکار بکنیم که اینطوری نشه
وحداقل ضرر کمتری متوجه ما بشه ؟؟؟
اصلاً هندوانه نخریم ! (مثل کاری که خیلی ها می کنند و تا ابد مجرد می مانند).
هندوانه به شرط چاقو بخریم!یعنی اول امتحان کنیم ،اگرخوشمون اومد بخریم،اگرهم بد بود،یکی دیگه امتحان کنیم.البته درفرهنگ ما ایرانی ها فقط هندوانه اش موجود است وازدواجش هنوز به بازار نیامده.(دو سه نسلی کار داره تا جا بیفته!!!).
برویم یک هندوانه دیگر بخریم.یعنی دوباره، بریم پیش میوه فروش،دوباره ازاول امتحان کنیم،دوباره پول خرج کنیم و ..! وتازه دوباره، باز هم ندانیم که انتخابمون درسته یا نادرست.
هندوانه رو با نون و پنیربخوریم. یا اگر هندوانه زیاد شیرین نبود،با یک قاشق شکر قضیه رو فیصله بدیم وخودمون رو اذیت نکنیم.

دعا

پروردگارا به این جماعت دماغی دراز عطا کن! بلکه دنیای ایشان که فقط تا نوک دماغشان هست وسیع تر گردد.