گفتم: ایکاش همیشه پیشم بمانی
گفت: انتظار رفتن مرا می کشی؟
گفتم: نه ! بعضی جملات انسان را تغییر می دهد اما نمی توانی آن جمله را تغییر دهی.
گفت: سفسطه می کنی یا مغلطه؟
گفتم: هیچکدام اما پیشم بمان...
کبریای توبه را بشکن پشیمانی بس است
از جواهرخانهی خالی نگهبانی بس است
ترس جای عشق جولان داد و شک جای یقین
آبروداری کن ای زاهد، مسلمانی بس است
خلق دلسنگاند و من آیینه با خود میبرم
بشکنیدم دوستان دشنام پنهانی بس است
یوسف از تعبیر خواب مصریان دلسرد شد
هفتصد سال است میبارد! فراوانی بس است
نسل پشت نسل تنها امتحان پس میدهیم
دیگر انسانی نخواهد بود قربانی بس است
بر سر خوان تو تنها کفر نعمت میکنیم
سفرهات را جمع کن ای عشق مهمانی بس است
فاضل نظری
/span>
حتی اگر کار برنامه نود و بحث و جدل های فردوسی پور را یک نمایش از قبل طراحی شده به حساب آوریم بازهم از زیبائی کار چیزی نخواهد کاست. فردوسی پور با زیرکی، جدل با آخوندی ، جوانی که به حکم روابط همچون بذر پاش به سخنگوئی تربیت بدنی و عضویت هیات مدیره پرسپولیس درآمد ، برد. هم آخوندی و هم سردار عزیز محمدی در آنجا که کم آوردند به فردوسی پور متذکر شدند که جایگاهی که هستی حاصل خون هزاران شهید است و نباید نظام را زیر سوال ببری.سخنانی برای بستن دهان ها ، همین و بس، اما عادل هم گفت بیائیم در این شبهای عزیز واقعیتها را بگوئیم.همان بیست دقیقه برنامه پنجشنبه شب نود بسیار دیدنی بود. قبلا هم گفته ام ایکاش در موضوعات دیگر هم اینگونه برنامه های چالش برانگیز وجود می داشت.
****
چند سال پیش مدیر عامل یکی از شرکتهای در حال ساخت پتروشیمی ، که هم اکنون پست بسیار خوبی هم پیدا کرده، در پاسخ سوالات حسابرسان سازمان که ریخت و پاشها و کندی پیشرفت پروژه را زیر سوال برده بودند گفت : می دانید اینجائی که شما ایستاده اید( اشاره به زمین در حال احداث مجتمع در ماهشهر) سجاده خونین هزاران شهید بوده است؟ من و شما باید حواسمان باشد که کجا کارکنیم و سعی کنیم پاسدار خون این عزیزان باشیم. با همین حرفها دهان حسابرسها را بست.
****
تو مراسم ولیمه حاج محمود، که بسیار هم مفصل برپا شده بود، در حالی که مداح مراسم با شور در حال اجرای برنامه هایش بود، حاج حسین که خودش سه دفعه حج تمتع مشرف شده است ، پرسید حاج محمود موقع رفتن به حج با خانمش آشتی کرد؟ گفتم : من چه خبر دارم!! او که گویا خود خبر داشت گفت نه!! آشتی نکرده ! و ادامه داد ، حج تمتع مثل سفر آخرت است ، اگر حاج محمود رضایت دیگران و بخصوص خانواده را جلب نکرده باشد معلوم نیست که حجش پذیرفته شود. حرفش که تمام شد بلند شد رفت، چند تا میز آن طرف تر با گروهی دیگر هم صحبت شد .
تلفن زده به یکی از بستگانش می پرسه امشب کدوم هیات شام می ده؟
نمی دونم اونور خط چی گفت.
در جواب با صدای بلند گفت ما امشب شام می خوایم! کاری به هیاتش ندارم. البته از اون هیاتها هم نباشه که ساعت 1 بعد از نیمه شب شام می ده.
*****
برای بعضیها این چند روز تعطیلی و عزاداری در همین یک مورد خلاصه می شه
راستی انسانی که به لقمه ای سیر می شود. این همه دست و پا زدن برای چیست؟
می گویند بخاطر تبرکشه!
آخر تبرک هم باشه همان یه لقمه کافیه نه اینکه غذای یک هفته ات را ذخیره کنی.
بیشتر خلاص شدن از پخت وپز است.
یه خانمی می گفت ما تو کاشان دو ماه محرم و صفر از غذا پختن راحتیم ، صبحانه ، نهار و شام مهمون مسجدیم
عزاداریهایتان قبول.