هر سال تو شبهای قدر یکی از دعاها اینست که "خدایا ، این ماه رمضان را آخرین ماه رمضان عمر ما قرارمده ". خوب امسال هم خداوند توفیق داد که زنده بمانیم و ماه رمضانی دیگر و شبهای قدر دیگری را نیز ببینیم. تا همین جا هم شاکریم.
شبهای احیا را دوست دارم ، هم بخاطر حس معنوی شان و هم بخاطر این که حواسمان پرت می شود ، هر کس می رود سراغ خودش و می رود تا خاکی توی سرش بریزد .دیگر کسی به دیگران کاری ندارد و اگر سراغ کسی هم برود از سر « نیاز دعا»ست ، نه «پیله کردن». آدمائی که تمام سال خدا را در دلشان پنهان کرد بودند ، به این فکر می کنند چقدر در حق او کم لطفی کرده اند. اما با این وجود خدا همه را خواهد بخشید ، خودش این را گفته است. صدبار اگر توبه شکستی باز آ.
اصلا همین که هی توبه بشکنی و مجددا توبه کنی ، گر چه ناپسند است ولی حداقلش آن است که این ارتباط برقرار است .مطمئنم یه جائی این اتصال دائمی خواهد شد ، بندگی خداوند آنست که همه چیز را از او بخواهیم .
تو شبهای احیاء و شب زنده داریها ، از خدا بخواهیم که توفیق دهد ، فارغ از تمام ناملایمات زندگی ، دلمان را صاف کنیم ، اشکی بریزیم و دعا بکنیم ، دعا برای همه ، همه کسانی که از ما التماس دعا داشته اند و نداشته اند. دعا در حق دوستان و حتی دشمنان ، دعا برای پدر و مادر و دعائی کنیم آنگونه که این آخرین ماه رمضان عمرمان است و دعا کنیم که خدا فرصت دیدار ماه مبارک دیگری را نیز به ما عطا نماید.
آمین
برای ازدواج کردن لحظهای درنگ نکنید. اگر زن خوبی نصیبتان شود، خوشبخت میگردید و اگر زن بدی گیرتان آمد فیلسوف میشوید
«سقراط»
اولین جلسه دادگاه صدام برگزار شد.دیدن او و سایر مقامات عراقی در قفسی در دادگاه ، حس عجیبی به انسان دست می دهد.چه بسا در زمان اقتدار این دیکتاتورها نمی توان چنین روزی را برایشان تصور کرد.این مطلب هم برای خودشان و هم برای دیگران وجود دارد .مردم تحت ستم این ددمنشان باور می کنند که می بایست همواره زیر یوغ این مستکبران قرار بگیرند . تنها هنگامی که از زیر این بار بیرون می آیند تازه می فهمند که در چه وضعی زندگی می کردند.
فقط آنانی که تاریخ خوانده اند همواره برا این نکته واقفند که هیچ قدرت مطلقی باقی نمی ماند.آنان که جامعه را به سمت تک صدائی می برند خود روزی قربانی آن شرائط خواهند شد. همین صدام دو سال پیش از این برای تثبیت حکومتش انتخاباتی نمایشی برگزار کرد که 9/99 درصد به او رای دادند اما چند ماه بعد همین مردم برای ورود آمریکائی ها پایکوبی کردند.
اما هیچ وقت این سرنوشت درس عبرت اقتدارطلبان دیگر قرار نمی گیرد همانگونه که سرنوشت هیتلر ، موسیلینی ، پولپوت و بسیاری دیگر درس عبرت صدام نشد.
دیکتاتورها که فضای خفقان آوری را ایجاد می کنند ، آن زمان که می خواهند ژست دموکراتیک بگیرند و کمی آزادی می دهند اولین اشتباه را مرتکب می شوند و اشتباه بزرگتر موقعی است که می خواهند مجددا این فضای باز شده را مسدود کنند.
منت زخلقی برای لقمه ای نان می کشیم
دیگری نان می دهد ما ناز اینان می کشیم
چون توکل نیست کار ما بدست مردم است
خواجه ما را منتظر، ما ناز دربان می کشیم
امروز میلاد امام حسن مجتبی (ع) ملقب به کریم اهل بیت است.چندسالی است که به همین مناسبت عده ای در جهت اطعام مردم ، هزینه پخت نان یک نانوائی را تقبل نموده ، تا رایگان توزیع شود. البته این رسم در شهرهای کوچکتر از سالیان پیش برقرار بود لکن در شهرهای بزرگتر و بخصوص تهران اخیرا گسترش پیدا کرده است. اصفهان در این زمینه پیش قدم می باشد.نفس کار ، زیباست.صرفنظر از اینکه استفاده کننده چه شخصی است ، قوت غالب مردم بی واسطه به آنها می رسد.
البته این هفته بنام هفته اطعام مساکین نام گرفته است.اما متاسفانههر چه که حکومت در آن وارد می شود بیشتر از آنکه در جهت گره گشائی باشد ، سمت و سوی نمیشی به خود می گیرد.گویا این کارها صورت می گیرد تاتصاویری شوند تاازتلویزیون پخش گردد.
گروهی راه افتاده اند و شبانه به منظور رفع نیاز مردمی مستضعف کیسه هائی !! را در کنار درب خانه های آنان قرار داده و زنگ آنها را زده و رد می شوند. آن فرد مستضعف از خانه بیرون آمده ، سری به اطراف می گرداند و کسی را نمی بیند و ناگهان چشمش به کیسه می افتد ، خوشحال می شود و آنرا درون خانه می برد.تمام اینها را که گفتم خیالپردازی یا قصه نیستف بلکه اعمالی است که با نیت کمک ، انجام می شود ولی با دوربین تمام مراحل آن ضبط می شود و از تلویزیون و حتی جالب تر از اخبار بخش می شود.
گویا چون حضرت علی (ع) در زمان خودش شبانه گونی به دوش می کشید و به درب خانه مردم می رفت حالا هم بعد از 1400 سال اگر بخواهیم مانند او به مردم کمک کنیم حتما مایحتاجشان را درون کیسه های سیاه رنگی ریخته و شبانه کنار در خانه هایشان یگذاریم. اما نکته مهمتر را فراموش کزده اند ، که آن حضرت بطور ناشناس این کار را می کرد ، چه بسا حفظ آبروی آن فرد گرفتار از هر چیزی مهمتر بوده و در خفا بودن آن عمل اجر بیشتری نصیب آن می کرد.اما اینان بدون حضور دوربین ، دست به سر بچه یتیم هم نمی کشند.
همین هفته پیش عده ای کودک یتیم را خدمت احمدی نژاد بردند تا او دست محبت بر سرشان بکشد.نمی دانم ایشان رئیس جمهور شده تا دست به سر کودک یتیم بکشد و او را ببوسد و دوربینها فیلمبرداری کنندو در اخبار پخش کنند. یا اینکه رئیس جمهور شده تا شبانه رو وقتش را صرف رفع مشکلات معیشتی تمام مردم جامعه کند.
من از چشمان خود آموختم رسم محبت را
که هر عضوی به درد آید به جایش دیده می گرید
دو دوست در بیابانی در حرکت بودند.در میانه راه بر سر موضوعی به مشاجره پرداختند.
در این میان یکی از آن دو دوست بر صورت دیگری سیلی زد.
آنکه بر صورتش سیلی خورده بود ناراحت شد.اما چیزی نگفت تنها بر روی شن ها نوشت.
"امروز بهترین دوستم بر صورتم سیلی زد" آنها به رفتن ادامه دادند.تا به یک واحه رسیدندوتصمیم گرفتند تنی به آب بزنند.
آنکه صورتش سیلی خورده بود به درون آب پرید .اما نزدیک بود که غرق شود.
دوستش فوری خود را در آب پرتاب کرد و او را نجات داد.وقتی از آب بیرون آمدند.آنکه نجات یافته بود.بر روی سنگی حک کرد. "امروز بهترین دوستم زندگی ام را نجات داد"
دوستش از او پرسید:چرا وقتی تو را ناراحت کردم بر شن ها نوشتی اما این بار که زندگیت را نجات دادم بر سنگ؟
او در جواب گفت:وقتی کسی ما می رنجاند باید آنرا بر شن نوشت تا بادهای بخشش و گذشت آن را پراکنده و پاک سازد.
اما وقتی کسی کار نیکی برایمان انجام می دهد باید بر سنگی حک کنیم.تا هیچ بادی نتواند آنرا پاک کند.
یاد بگیریم دردهایمان را بر روی شن بنویسیم و شادیهایمان را بر سنگ حک کنیم.