قشقرق بپا شد

 

ای آنکه دوای دردمندان دانی

راز دل زار مستمندان دانی

حال دل خویش را چه گویم با تو

ناگفته تو خود هزار چندان دانی

 

 

روال وبلاگم بهم خورده ، فرصت سرخاراندن ندارم ، صبحها با کله پزها می رم سرکار ، شبها هم با مطربا بر می گردم خونه، اونم واسه چی ، یه لقمه نون ناقابل !! خدا رحم کرده یه لقمه می خواهیم در بیاریم اگر قرار بود چندتا لقمه باشه ، واویلا.

حالا این ها که مشکل نیست ، مشکلات بسیار بزرگ فراوانه ، مثلا" چی ؟ مثلا " همین استادیوم رفتن خانمهای محترمه  و به خطر افتادن پایه های اسلام راستین!! چطور ؟

هر چی می خوام چیزی ننویسم نمی شه.

قرار شد از اول اردیبهشت با بد حجابها برخورد کنند . خوب چه نیکو !! اما پیرارسال می گفتند با مانتوهای کوتاه برخورد می کنیم پارسال گفتند با مانتوهای کوتاه و شلوارهای کوتاه مقابله می کنیم  امسال روسری های کوتاه هم به دو تای قبلی هم اضافه شد حالا سال دیگه کدام تکه لباس کوتاه می شه معلوم نیست. بگذریم

 اما یه دفعه این محمود جان دلبر نطق فرمودند که مبارزه با بد حجابی نبایستی به برخورد با افراد جامعه بیانجامد .خوب چکار کنند .قرار شد مهرورزی کنند . دستور اکید داد که بهترین جایگاهها را به خانمها اختصاص دهند.

چه قشقرقی راه افتاد. نوری همدانی ، صافی گلپایگانی ، فاضل لنکرانی و یکسری از این علما اطلاعیه پشت اطلاعیه که بشتابید و به داد اسلام برسید که " رفت اسلام".

این آقایان فرمودند : چون دیدن بدن برهنه مرد برای خانمها حرام است پس نباید این شرائط برای خانمها فراهم شود . چرا که ایجاد مفسده می کند . و چون این آقایان علما مسئول معاشرت افراد جامعه هستند لذا باید مانع آنها شوند.

بعد رئیس تربیت بدنی گفت فقط به خانمهای متاهل اجازه حضور خواهیم داد. حالا چه جوری می خواهند روز یک مسابقه متاهل بودن خانمها را ثابت کنند نمی دانم. اینکه یک خانم با یه آقا دست هم را بگیرند و وارد استادیم شوند که دلیل متاهل بودنشان که نیست .اگر اینطور باشه هرکی با یکی راه می افته میره استادیوم احتمالا بلیطها را پیش فروش خواهند کرد و قبلش باید صحت  تاهلشان  بوسیله ارائه قباله ازدواج و شناسنامه هایشان و حضور  پدر و مادرشان  و دو شاهد  به اثبات برسد.

حالا هم بحث امنیت را به میان می کشند که مثلا بگویند ما به فکر امنیت مردمیم .البته به نظرم این یکی را راست می گویند. هنگام مسابقه ایران و ژاپن چهار تا خانم ژاپنی به استادیوم آمدند و بعد از بازی 5 نفر زیر دست و پا مردند حالا حساب کنید اگر چندین هزار نفر خانم بیایند چند نفر کشته می شوند

البته من می گم این آقای نوری همدانی و فاضل لنکرانی را یه بار محض رضای خدا بردارند ببرند استادیوم آزادی روی سکوی بنشانند و بهشان بگویند اصلا" از این بالا می توانید فوتبالیستها را درست و حسابی ببینید که حالا چسبیده اید به برهنه بودن یک قسمت از پایشان.

حالا این که چیزی نیست ، نشریه پرتو سخن که افکار آقای مصباح را نشر می دهد به پخش مسابقات کشتی اعتراض کرده و لفظ تصاویر وقیحانه را برای آن بکار برده است.

آقا !  من فکر می کنم  یا اینها دیگر این چیزها را پخش نخواهند کرد و یا خواهند گفت کشتی گیران و وزنه برداران لباس بلند مثل ماکسی یا دشداشه های عرب ها به تن کنند و بعد مسابقه دهند. حال در نظر بگیرید حسین رضا زاده با یه همچین لباسی بره و وزنه بزنه .

نمی دانم اینها که برای مسابقه کشتی کلمه وقیحانه بکار می برند وقتی پای تلویزیون می شینند و مسابقه را تماشا می کنند توجه اشان به کجاست؟!! و چی می بینند ه دیگران متوجه نمیشوند !! گویا به چیزی که اصلا" توجه ندارند خود مسابقه است و انگار صور قبیحه می بینند .اینطور نیست؟

حالا خوبه گرفتار بودم و این همه نوشتم اگر بیکار بودم چی می شد. الله اعلم

رو سیاه

یارب برخلق تکیه گاهم نکنی

محتاج گدا و پادشاهم نکنی

موی سیه ام سپید کردی به کرم

با موی سپید روسیاهم نکنی

چه کنم ؟

کمتر پیدا می شوند کسانی که از شغل خود راضی باشند . گذشته ازجنبه مادی کار، خود انجام یک فعالیت همیشه مطلوب خواهد بود بخصوص اگر تحول و یا رونقی هم درآن باشد.  خودم نه اینکه از کارم ناراضی باشم ولی از یک چیزش خوشم نمیاد وآن هم زمان پیک کاری است. سر و کار داشتن با یه مشت عدد و رقم که براساس یکسری استاندارد!! چهره ای خشک و بی روح از خود به نمایش می گذارند.

 نوع این کار به گونه ای است که در بهترین موقع و بهترین فصل سال که بچه های تعطیل می شوند و همه در حال برنامه ریزی سفر و تفریح هستند درگیر این اعداد و ارقام منجمد هستی. همین که سال نو شروع می شود مشغول بستن حساب و بیلان هستی تا برسی به پاسخگوئی وسروکله زدن با عده ای حسابرس که فکر کنم از جمله منفورترین مخلوقات هستند ، تازه حالا که پای چندتا دیگه مثل بازرسی کل کشور و دیوان محاسبات هم باز شده ، و بعد هم مجمع و باز هم گزارش و گزارش و گزارش.

دیگه هیچ رمقی باقی نمی ماند. تو پائیز و زمستان که یه ذره کار سبک می شه زمان گذشته ، حالا نه اینکه اصلا"نتوان کاری کرد بلکه به صورت کلی این نوع کار دغدغه ذهن می شود تا نتوان به درستی از قبل برای خود برنامه ریزی کرد.

بخاطر همین وضعیت است که با دردسر فراوان این وبلاگ را به روز می کنم . اگه همین کار را نکنم ، چه کنم؟

« وبگردی هم مانند ولگردی واسه خود عالمی دارد»  چه کنم ؟

تقدیر

من اگر برکه صفت ماندم ودریا نشدم
چه کنم بسته تقدیرم و بی تقصیرم
مگذارید دگر بر سر را هم تله ای
من که خودبی تله در دام خودم زنجیرم
همه پژمرده وافسرده و ماتم زده ام
همه می نالم وچون ناله بی تاثیرم