چشمان پر امید

 

 

آقای رآس (RAAS) برای حل و فصل مسائل قرارداد شرکتش دیشب آمده بود ایران و امروز با ما جلسه داشت، سر میز ناهار گفت دیشب از فرودگاه که می آمدم زیر پل پارک وی با سنگ به ماشین ما حمله کردند. دو گروه جوان ساعت 2 نیمه شب با هم زد و خورد می کردند و پلیس وی‍ژه هم در آنجا حضور داشت.

تعجبش زمانی بیشتر شده بود که متوجه شده بود اینان طرفداران دو کاندیدا هستند. می گفت تو اروپا جوونا کاری به این مسائل ندارند اما اینجا برعکس است.

با وجود این حرکات زننده در مجموع روزها و شبهای خوبی سپری می شود. شور و نشاط خاصی بین جوانان موج می زند. در چشمانشان امید موج می زند.

ایکاش این امید به یاس مبدل نشود.

گوئی این امید به من هم سرایت کرده ، با خیر مقدم به خودم!

نظرات 2 + ارسال نظر
محبوب پنج‌شنبه 14 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:17 ق.ظ

گاهی امید تنها چیزی که داریم اما امروز بیشتر از هر روز ناامیدم!

چرا؟

هدیه سادات دوشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:30 ق.ظ

بابا وبلاگت خیلی بهاله

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد