خنده های مصنوعی

آقایون روزنامه نگارها ، اقتصادانها همان ها که یه مشت آدم لقب گرفتید ، باید خفه خون بگیرید و هیچ حرفی ، مطلبی یا تحلیلی از اوضاع اقتصادی ننویسید. الهام صریحا اعلام جرم کرده و خواستار پیگیری مطالب انتقادی البته از نظر آنان تهمت!! شده است. مرتضوی هم که سرش درد می کنه واسه این جور کارها.

چون وضع و اوضاع آنقدر خوب است که تمام تحلیلها مهملاتی بیش نیستند که هدفش خدشه دار کردن حیثیت دولت کریمه محمود خان است.

این نشان از آن دارد که تمام ژستهای تبیلغی دولت در حال رنگ باختن است. گرچه از نظر من از اول رنگی نداشت. این دولت با داشتن تمام تریبونها ، از روزنامه های مختلف گرفته تا خطیبان جمعه و از همه مهمتر کانالهای مختلف تلویزیونی چه شد که تاب و تحمل چهار تا مطلب و تحلیل اقتصادی در همین تعداد اندک روزنامه ها را ندارد. آیا غیر از این است که آنان از دادن پاسخ قانع کننده و یا اعتراف به اشتباهات خود عاجزند.

غیر از این چیزی نمی تواند باشد چرا که وقتی تمام تریبونها از این پر شده که محمود خان توانسته گزارشگر با سابقه آمریکائی را فیتیله پیچ کند چطور توان مقابله با چند انتقاد اقتصادی را ندارد.

این سخن معروف را بیاد داشته باشیم که " اینان توان اداره یک نانوائی را هم ندارند" .

براستی این نشانه درماندگی و استیصال این دولت است ، یادمان نرفته که خاتمی راه شکایت دولت از روزنام ها را بست و با وجود تمام هجمه ها چه سیاسی و چه اقتصادی در طول 8 سال هیچ شکایتی از هیچ روزنامه ای نشد.اما حالا پس از گذشت یکسال در حالی که رئیس جمهور از دادن جایزه به منتقدین داد سخن داد ، دور جدیدی از برخورد با روزنامه ها قرار است آغاز شود.

این را بگذارید کنار برخوردهائی که با ماهواره دارها می شود و به خانه ها می ریزند و تجهیزات را جمع می کنند . چه قدر ساده لوح اند.نیروی انتظامی ماموری بیش نیست آمران آنها خیال خام در سر دارند تا همین فضای قبرستانی حاکم بر جامعه را هم خفقان آور تر کنند .آخر قراره همه بریم بهشت

 

زیاد فروشی

آیات و روایات فراوانی در مذمت و نکوهش کم فروشی داریم . خداوند متعال برای کم فروشان عذابی دردناک تدارک دیده است.

تو مملکت ما که به گفته سلطان صاحبقران ، همه چیزش به همه چیزش می آید ، جدیداً بجای آنکه بدنبال کم فروشان باشند ، زیاد فروشی را جرم دانسته اند.

شهرداری با گشودن میادین میوه و تره بار روش جدیدی در عرضه و فروش میوه ایجاد کرد. فلسفه ایجا اینگونه مراکز حذف واسطه ها و عرضه میوه ارزان و با کیفیت به مردم بود. با وجود اعتراضات بسیار به روش کار عرضه کنندگان کماکان مردم بسیاری مشتری این گونه مراکز هستند. کار جدیدی که در این مکانها صورت گرفت برعکس روش سنتی گذشته ، پیشخوان میوه ها را برگردانده و کیسه ها از همان جلو پر می کنند. همین روش اکنون در مغازه های سطح شهر هم رواج یافته و به اسم "حاجی ارزونی " و یا " عرضه مستقیم میوه" نمایان شده است.

اما یک اشکال دارد ، و آن اینکه اگر درخواست یک کیلو میوه کنید یکباره 5 کیلو تحویلت می دهند!! اگر اعتراض کنی و فروشنده هم آدم خوش برخوردی باشه و لطف کنه دو سه تا از روی پاکتت بر می داره و الا همه اش را به روی میوه می ریزد و هیچی تحویلت نمی دهد.

دوستی می گفت :بهتر است 100 گرم درخواست کنی تا یک کیلو نصیبت شود

حالا این کار یعنی زیاد فروشی جرم شناخته شده و قرار است مانند تمام جرمهای دیگر که رسیدگی کردند و حل شد آنرا نیز حل کنند.

یک فنجان چای

                                                         

این آقا که امروز  در کسوت ریاست جمهوری است در زمان انتخابات یکی از موضوعاتی که خیلی روی آن مانور می داد ، حذف مدیران پروازی بود ، یعنی کسانی که محل سکونت و محل کارشان فرسنگها فاصله داشته و در طول هفته چند روزی را در محل خدمت بوده و آخر هفته نیز پیش خانواده اشان برمی گردند. ایشان می گفت این مدیران می بایست تمام وقت در محل خدمت خود حضور داشته باشند و از رفت  و آمدهای غیر ضرور خود داری کنند . در اجرا همین طرح ، موضوع خروج شرکتها از تهران مطرح شد و تمام شرکتهائی را که محل کارخانه خارج از تهران بود را درشان را بستند و کارکناشان را آواره کردند. اما متمم زدند که مدیر عامل و دو نفر از کارکنان می توانند در دفتری در تهران مستقر باشند .با این متمم اصل مصوبه سوراخ !! شد. و راه برای ماندن در تهران باز شد فقط محل استقرار شان عوض گردید.

اما بشنوید از مدیران پروازی ، نه تنها این مقوله هم حذف نشد بلکه کسان دیگری نیز به این جمع پیوستند مانند کارمند پروازی ، مهندس پروازی ، آشپز پروازی و حتی آبدارچی پروازی چطور ؟ با یک مثال واقعی مطلب روشن می شود.

پتروشیمی بندر امام طبق چارت تدوین شده خود 200 نفر پرسنل رسمی در تهران داشت و این شامل کارگر خدماتی و کارمند و مهندس نیز می شد با صدور بخشنامه انتقال ، این کارکنان باید به ماهشهر منتقل می شدند اما ساختار اداری بگونه ای بود که پست ها موازی نیز در ماهشهر اشغال بود و عملا تعداد نیروها در آنجا برای هر پست دو برار شدند از جمله آبدار چی !! آبدارچی قصه ما وقتی رفت ماهشهر جائی توی آبدار خانه نداشت پس یه صندلی تو یکی از اتاقها برایش گذاشتند تا چائی کارمندان را از داخل فلاسکی که روی میز مقابل آنان بود برایشان بریزد همین و بس . از طرفی چون شرکت نمی توانست خانه سازمانی در اختیارش بگذارد در هتل مستقر شد. هزینه هر شب هتل 50 هزار تومان است یعنی ماهی 1500000تومان و چون خانواده ایشان در کنارشان نیست هر هفته با پرواز می آید و بر می گردد . و این یعنی آبدارچی پروازی ، می دانید با این تغییرات قیمت هر فنجان چائی چقدر تمام می شود؟

 

***********

این یک حدس است ، اما از شواهد چنین برمی آید که پاسخ ایران به بسته پیشنهادی آن چیزی نخواهد بود که دولتهای تهیه کننده آن انتظار دارند . به عبارتی پاسخ به تعلیق غنی سازی منفی است .بخصوص مانورها و تبلیغات گسترده ای که بر روی پیروزی حزب الله لبنان می شود یک نوع غرور کاذب نیز در دل دولتمردان ایجاد کرده که برگ برنده در دستشان است . گرچه متکی پریروز اعلام کرد که بر روی موضوع تعلیق هم حاضر به مذاکره ایم با زهم چیزی را عوض نکرد. قطعنامه 1696 گویا هر نوع حرکتی را آچمز کرده است . از امروز تا سه شنبه باید منتظر بمانیم شاید عیدی خوبی برای مردم تدارک دیده باشند .

 

لحظه های انتظار

انتظار همیشه شیرین است .و به استقبال رفتن همواره زیباست و این زیباتر خواهد بود که به انتظار مسافری از سرزمین وحی باشی و به استقبالش بروی

همه با دسته یا حلقه های گل ، پشت میله ای جوشکاری شده چند ردیفه ، عرق ریزان چشم به مسیری دوخته اند تا مسافرشان برسد.

شکیبائی و صبرشان جالب است اصلا انتظار کشیدن همان معنای واقعی واژه صبر است که به صورت عینی می بینیم .صابرین ما هیچ توجهی به شرایط سخت حضور خود ندارند چون تمام فکر و توجهشان به یک جا دوخته شده است

و ای بسا از مسئولین که بدترین شرائط را برای این مردم شکیبا فراهم کرده اند.چادری که در حکم سالنی است با دستگاههای دمنده باد گرم در این تابستان گرمتر تبدیل به یک سونا شده است. در محوطه بیرون دریغ از یک سایبان ، اما همه اینها با دیدن مسافر از راه رسیده فراموش می شود و همه دور او جمع می شوند.

چه لحظات شیرینی ،اشک در چشم همه حلقه زده ، نه بخاطر اینکه دو هفته همدیگر را ندیده اند، نه!، بلکه بخاط حال و هوائی که اینان با خود آورده اند آخر اینان از جائی می آیند که زمانی ابراهیم و اسماعیل و هاجر و پیغمبرو علی و فاطمه در آنجا  حضور داشته اند و صدالبته اکنون نیز حاضرند با کسانی دیده بوسی می کنی که سجده بر آستان کبریائی خداوند سائیده اند و زائر حریم نبوی و ناظر قبرستان بقیع بوده اند.

خوشا به سعادتشان