دوساله؟

قدیما، الان را نمی دونم ، تو مدرسه به کسانی که یک سال رد می شدند و سال بعد دوباره همان پایه می نشستند ، دو ساله می گفتند. جاشون هم معمولا ته کلاس بود .لژنشین بودند.معلمی داشتیم که  وقتی می خواست بفهمد برخی از این دانش آموزان دوساله هستند یا نه؟ می پرسید ، گوساله ای ؟ طوری این عبارت را ادا می کرد که اون نفر که ته کلاس نشسته بود فکر می کرد که می گه دوساله ای؟ و او هم ندانسته تصدیق می کرد.

حالا من در این وبلاگ دو ساله شدم . گوساله نه ! دو ساله.

البته فکر کنم گوسالگی نفعش بیشتر بود،اگه می شد!! حالا که نشده.

 

ساز مردم

اگر سر به زیر باشی می گویند احمق است ، اگر غمگین باشی می گویند عاشق است ،
اگر مالت را با حساب خرج کنی می گویند خسیس است . اگر دست و دل باز باشی می گویند ولخرج است . اگر خوش لباس باشی می گویند ژیگولو است . اگر بد لباس باشی می گویند شلخته است . اگر دیر زن بگیری می گویند مرد نیست . اگر زود زن بگیری می گویند آتشش تند است . اگر فقیر و بی پول باشی می گویند بی عرضه است . اگر پول دار باشی می گویند اهل زد و بند است . اگر بی قید باشی می گویند لات آسمان جول است . اگر بخندی می گویند همیشه نیشش باز است اگر اخم کنی می گویند عبوس و بد اخلاق است اگر خوش سر و زبان باشی می گویند چاخان است .....

حالا شما بگوئید آخر با کدام ساز این مردم باید رقصید که خوششان بیاید .!!!

نت

نیکی و پلیدی

پسر زن به سفر دوری رفته بود و ماه ها بود که از او خبری نداشتند . بنابراین زن دعا میکرد که او سالم به خانه باز گردد . این زن هر روز به تعداد اعضاء خانواده اش نان می پخت و همیشه یک نان اضافه هم می پخت و پشت پنجره می گذاشت تا رهگذری گرسنه که از آنجا می گذشت نان را بر دارد . هر روز مردی گو‍ژ پشت از آنجا می گذشت و نان را بر میداشت و به جای آنکه از او تشکر کند می گفت: ((کار پلیدی که بکنید با شما می ماند و هر کار نیکی که انجام دهید به شما باز می گردد .
این ماجرا هر روز ادامه داشت تا اینکه زن از گفته های مرد گوژ پشت ناراحت و رنجیده شد . او به خود گفت : او نه تنها تشکر نمی کند بلکه هر روز این جمله ها را به زبان می آورد . نمی د انم منظورش چیست؟
یک روز که زن از گفته های مرد گو‍ژ پشت کاملا به تنگ آمده بود تصمیم گرفت از شر او خلاص شود بنابر این نان او را زهر آلود کرد و آن را با دستهای لرزان پشت پنجره گذاشت، اما ناگهان به خود گفت : این چه کاری است که میکنم ؟ بلافاصله نان را برداشت و در تنور انداخت و نان دیگری برای مرد گوژ پشت پخت . مرد مثل هر روز آمد و نان را برداشت و حرف های معمول خود را تکرار کرد و به راه خود رفت.
آن شب در خانه پیر زن به صدا در آمد . وقتی که زن در را باز کرد ، فرزندش را دید که نحیف و خمیده با لباسهایی پاره پشت در ایستاده بود او گرسنه ، تشنه و خسته بود در حالی که به مادرش نگاه می کرد ، گفت:
مادر اگر این معجزه نشده بود نمی توانستم خودم را به شما برسانم . در چند فرسنگی اینجا چنان گرسنه و ضعیف شده بودم که داشتم از هوش می رفتم . ناگهان رهگذری گو‍ژ پشت را دیدم که به سراغم آمد . او لقمه ای غذا خواستم و او یک نان به من داد و گفت (( این تنها چیزی است که من هر روز میخورم امروز آن را به تو می دهم زیرا که تو بیش از من به آن احتیاج داری .))
وقتی که مادر این ماجرا را شنید رنگ از چهره اش پرید. به یاد آورد که ابتدا نان زهر آلودی برای مرد گوژ پشت پخته بود و اگربه ندای وجدانش گوش نکرده بود و نان دیگری برای او نپخته بود ، فرزندش نان زهر آلود را می خورد . به این ترتیب بود که آن زن معنای سخنان روزانه مرد گوژ پشت را دریافت:

هر کار پلیدی که انجام می دهیم با ما می ماند
و نیکی هایی که انجام می دهیم به ما باز میگردند

محدودیتها

روند ایجاد محدودیت برای جامعه و مردم نه تنها کند نشده بلکه شتاب هم گرفته است. ایجاد محدودیت بعنوان یک راهبرد اساسی در دستور کار مدیران ارشد این مملکت قرار گرفته است. ایراد عمده هم بیشتر به دائمی بودن این محدودیت هاست.

 طرح ترافیک برای کنترل عبور و مرور اتومبیل ها بوجود آمد و به مرور طرح زوج و فرد به آن اضافه شد و حالا گفته می شود گستره آن قرار است بیشتر شود.حالا قرار شده جلوی ماشینهای تک سرنشین را هم بگیرند. موضوع به همین جا ختم نشده و دیروز عنوان شد که به دولت پیشنهاد شده که منبعد اگر کسی خواست اتومبیل بخرد می بایست دارای پارکینگ باشد. فکرشو بکن!! مردمی که الان تو کوچه های شش متری ساکن هستن که روزی آپارتمانهای بزرگ بدون پارکینگ در آن ساخته شده آنهم به خاطر بی تدبیری گروهی دیگر در شهرداری حالا باید تاوان آن را پس دهند و اگر بخواهند صاحب اتومبیل شوند نتوانند.و باز فکر کنید دلالی و سند سازی برای پارکینگ چه رواجی خواهد یافت.  گویا هیچ پایانی برای این تصمیمات خلق اساعه وجود ندارد.

بعد از بستن فله ای مطبوعات و قلع و قمع روزنامه نگران ، وزیر ارشاد دولت کریمه نطق کردند و گفتند که نیازی به احزاب نداریم و روحانیون و بسیج می توانند نقش احزاب را بعهده بگیرند. گویا قرار است بودجه احزاب را هم قطع کنند. اینکه احزاب مواجب بگیر دولت باشند از نفس ایجا آن بدور است اما اینکه آقایان همین اندازه هم تحمل یک تشکل منفعل را هم ندارند نشانه اقتدار طلبی آنهاست.