یکسالگی

وبلاگم یک ساله شد. یکسالگی عمرکمی است . تازه نوپا هستم .آنچه شروع کردم ، در ابتدا ، همچون دفترچه خاطراتم بود و برخی بسیار شخصی ، گرچه وبلاگ نیز یک محیط مناسب برای بیان مطالبی است که به نظر نویسنده آن جالب و مفید است و به نوعی فردی به حساب می آید لکن همین موضوعات فردی می تواند خوانندگانی را نیز به دنبال داشته باشد. خوانندگانی که ممکن است مطلبی به مذاقشان خوش بیاید و یا آن را نپسندند . امکان اظهار نظر نیز در همین راستا قرار دارد تا کسانی که مایلند، در آن موضوع خاص، ایده های خود را بیان کنند.

نوشتن کار سختی است ، آن هم زمانی که فردی ناتوان چون من چنین قصدی کند زیرا در کنار دانستن آئین نگارش نیاز به داشتن معلومات و صرف وقت مناسب است که این حقیر از همه آنها بی بهره ام. گرچه وبلاگی نوشتن خود نگارش خاص خودش را دارد که من کمتر بر به آن پرداخته ام . اما به نظرم هرچه از رسمی نوشتن خارج شویم و همانگونه که صحبت می کنیم بنویسیم ( همان وبلاگی نویسی) مطالب دلنشین تر می شود .

با این وجود در این یکسال ، تقریبا" ۳۰۰روز آن را مطلب نوشتم. برخی مطالب نیز بر گرفته از جاهای دیگر بود که خوانده بودم و به نظرم جالب آمده بود.

با وجود لینک کم در وبلاگهای دیگر ، امروز بعد از یکسال تعداد بازدیدهای روزانه وبلاگم به بیش از 120 کلیک رسیده است و این جای خوشوقتی برای من است . این که می گویم نوشتن کار سختی است در اعلام نظر خوانندگان وبلاگ بسیار مشهود است که هیچ نظری از خودشان در نمی کنند.

چه بسا همین اظهار نظرها، البته به دور از هر گونه داوری و یا بی احترامی ، خود می تواند بحثهای جالبی را بین خوانندگان فراهم کند .البته می دانم همه گرفتارید و دنبال یک لقمه نانی اید !!

به قول محمد علی ابطحی در" وب نوشت " آنچه می نویسم" برای دلم" است . گرچه دلمان خوش نیست و این ناخوشی به وبلاگم تسری یافته ، اما واقعیتی است که از آن گریزی نیست.  سکوت بهتر از سخن نامربوط و سخن گفتن بهتر از نگفتن است . مطول نویسی نیز حوصله خواندن می خواهد و امروز خلاصه نویسی شاخصه هر مطلبی است . پر گوئی همیشه مذموم بوده است . سعی بر آن است تا اشاره ای به مطلبی شود و توضیحات بیشتر در لینکها قرار گیرد تا هر که بیشتر خواست بداند به انها مراجعه کند.

گویا همین اشاره ها هم طولانی شد ، ببخشید ، منتظر یاری گرمتان هستم.

من کنت مولا

عید غدیر مبارک باد

 دریای من!

این ماهی، از کجابه کجا سرکشیده است

غرق هراس و تشنه و از رودهای دور

از آب های شور

مثل پرندگان

تا چشمه دعای « نجف» پرکشیده است

مولای من!

تنها نه آسمان

که زمین هم غلام توست

« مولاشدن »، مبارک اگر این ، تمام توست

اما نه !...این تمام علی نیست

مولا شدن بهانه ما بود ، بی گمان

 

                                                            سیدمحمدسادات اخوی

زنده باد مصباح

بحث جمهوریت و اسلامیت نظام این روزها بالا گرفته است . شاگردان مصباح  یزدی ( نام قبلی او گیوه چی یزدی بوده ) عنوان می کنند که انقلاب ایجاد شده ، تا احکام اسلام برقرار شود و در اسلام هم چیزی به نام جمهور و جمهوری نداریم . خود آقای مصباح هم ، آراء و نظرات امام را اینگونه تفسیر کرده اند که گویا ایشان به حکم ضرورت تن به جمهوری اسلامی داده است. و رای مردم با موافقت ولی فقیه مشروعیت می گیرد.

اصلا" کاری به این ندارم که ایشان در زمان انقلاب مخالف عملکرد امام بوده و در طول حیات ایشان هیچ ملاقاتی با ایشان نداشته و از جرگه حکومت دور بوده است .اما شواهد امر نشان می دهد علیرغم شعار مترقی " میزان رای ملت است"  بعد از درگذشت امام این اندیشه حاکم شده است که همه  باید ذوب در ولایت باشند تا به جائی برسند . و اندیشه "‌خودی و غیر خودی " و " هر که با ما نیست ، بر ماست" گسترده شده است.

یعنی عملا" آنچه می بینیم ، همین چیزی است که آقای مصباح مدافع آن است و در واقع وضع به این سمت گرایش دارد. وقتی عده ای صراحتا" بیان می کنند که نخواهند گذاشت دوم خرداد ی دیگر شکل بگیرد. به همین معنی است.

و انتخابات مجلس هفتم و ریاست جمهوری نهم نیز همین را ثابت کرد. پس وقتی در عمل تناقض اساسی بین عنوان جمهوری و رفتار واقعی حکومت وجود دارد بهتر است این عنوان نباشد. وقتی رای مردم بی ارزش شده و فیلترهای گوناگون برای آنان تصمیم می گیرند که به کی رای بدهند و به کی رای ندهند دیگر چه نفعی در بودن یا نبودن جمهوری است.

به نظر می رسد تشکیل "حکومت اسلامی" بجای "جمهوری اسلامی" در دستور کار گروهی قدرت طلب قرار گرفته است تا با انحراف افکار عمومی به مرور آن را جا بیندازند. حداقل حسن این کار این است که شعارها و رفتارها یک سویه خواهد شد. من با آقای مصباح موافقم . آینده کشور بر مبنای افکار داهیانه ایشان می گردد و من از حامیان او  خواهم بود !! .  پس زنده باد مصباح.

 

کوه موش زائید

دو هفته پیش یکی از آقایان بر صفحه تلویزیون ظاهر شد و خیر داد که " امسال بجز عیدی پایان سال ، به مناسب عید غدیر نیز به کارکنان دولت عیدی پرداخت می شود".

واقعا" نمی دانستم چکار کنم ! تا صبح خوابم نبرد. فرداش توی اداره همه صحبت از عیدی جدید دولت می کردند. همه برای آن نقشه کشیده بودند .البته چاله ها از قبل کنده شده بود ، می ماند که با این عیدی کدام را پر کنیم !

به هر حال بازار شایعات داغ بود و اولین اثرش را از سوپری محله مان شنیدم که گفت :"‌مبارک باشه امسال هم که دو تا عیدی می گیرید!؟" منم که نگاههای حسرت بار دیگر مشتریان را می دیدم ، سرم را بالا گرفتم و سینه را جلو دادم و با افتخار گفتم: " خوب دیگه ما اینیم ، دولت خدمت گذار ، قدر و منزلت کارمندانش را می داند‌".

به همین مناسبت ، آن روز کلی خرید کردم.

تا دیشب ، آقای رهبر ! با آن رهبر اشتباه نشود ، ایشان رئیس سازمان برنامه است ، اعلام کرد به مناسبت عید غدیر به کارمندان 25 تا 30 هزار تومان پرداخت می شود.

مردیم از خوشی ! حالا معلوم نیست 25 هزار تومانی هستیم و یا 30 هزار تومانی . تازه 10 درصد مالیات هم از آن کم می شود . خدا بده برکت از این همه وفور نعمت از این دولت بی منت

حالا مانده ام  چه جوری تو روی سوپری محلمون نگاه کنم !؟

************

رئیس جمهوری شاخ شمشاد ما تو کنفرانس مطبوعاتی اش اعلام کرد که 20 پیشنهاد برای اداره بهتر دنیا دارد! آخه یکی ازش نمی پرسه تو دو تا پیشنهاد درست و حسابی برای اداره مملکت خودت بده بقیه دنیا پیشکشت . شاید چون تصور می کنند امام زمان تا دو سال دیگر ظهور می کند ، می خواهند دنیا را آماده آن کنند. نیدونم !