درد قولنج و طلب بهشت

زمانی عارفی را درد قولنج و نفخ بر شکم افتاده بود و عارف رو به درگاه خداوندی ،حَدثی مسالت می کرد تا بلکه درد التیام یابد و نفخ بر طرف شود اما تا سحرگاه مراد و شفا نگرفت پس رو به فرزند کرد که:« ای فرزند مرا رو به قبله کن» و چون رو به قبله شد گفت:« بارخدایا !اکنون که حدثی برنیامد و نفخ درشکم ماند و دیدار با تو نزدیک آمد، مرا بهشت و حور العین عطا فرما».عارف چون این دعا کرد، فرزند به خنده آمد کهای پدر! چگونه از خدایی که حدثی بدین بداهت و کم ارزشی را بر تو دریغ کرد، بهشتی با آن وسعت و حورالعینی بدان زیبایی و جلال می خواهی ؟

افزایش مهاجرین

هر روز بر تعداد کسانی که جلای وطن کرده و به سمت و سوئی دیگر از این کره خاکی می روند افزوده می شود. این فاکتور می تواند شاخصی بر بدی شرائط زندگی در آن مملکت باشد.گرچه عوامل دیگری نیز دخیل هستند اما مهمترین انگیزه ، بی انگیزه بودن و نبود امید به آینده ای بهتر است.آینده ای بهتر برای خود و فرزندان خود چرا که اگر امیدی وجود داشت شاید تحمل خیلی از مشکلات امکان پذیر می بود.

تو همین چند روزه اخیر سه نفر برای خداحافظی و حلالیت طلبی ، فرق داره با حلالیت طلبی جنتی تو نماز جمعه، آمدند.  هفته آینده هم یک نفر دیگر خواهد رفت. گرچه همین جوری هم زیاد فرصت دیدار همدیگر حاصل نمی شد اما همین که می بینیم فاصله ها دورتر می شود نارحت کننده است. شوق و شعفی که در چهره آنها نمایان است تنها عاملی است که باعث می شود خوشحال باشیم. امیدواریم هر جا هستند سالم و سربلند باشند.

 ****

به یکی گفتند بنویس فواره، گفت تا آبپاش بیشتر نخوندم