دسته گل

در سال ۱۳۵۸ یک جوانی شبیه احمدی نژاد شد مدیر شرکت کلینکس که در آن زمان هنوز آمریکایی بود، وی اولین اقدام انقلابی و تحولگرایانه و عدالت گسترانه ای که انجام داد این بود که دستور داد روی نام کلینکس یک ضربدر کشیدند و نام دستمال کاغذی کلینکس را گذاشتند حریر و روی همان بسته دستمال کاغذی هم توضیح دادند که چون این شرکت استکباری و امپریالیستی بود ما نامش را عوض کردیم. یکی از خوبی های آن مدیر محترم این بود که مثل آقای احمدی نژاد به جای اینکه یک میلیون تومان حقوق بگیرد، سیصد هزار تومان حقوق می گرفت، فقط به اندازه ای که زندگی اش اداره شود. در نتیجه در مدت یک سالی که مدیر کارخانه بود، این شرکت دقیقا ۹۸۰۰۰۰۰تومان از محل حقوق ناگرفته مدیر کارخانه صرفه جویی کرد. در عوض شرکت آمریکایی بسته دستمال کاغذی را که روی آن عملیات استکبارزدائی انجام شده بود، برد به دادگاه بین المللی و جمهوری اسلامی به پرداخت ۱۹۰ میلیون دلار خسارت مجبور شد و تمام پول را هم از اموال جمهوری اسلامی برداشتند. نتیجه اخلاقی اینکه مدیریت این برادر ماهانه برای جمهوری اسلامی ۱۵ میلیارد تومان هزینه داشت، در حالی که خودش نان و پنیر و کوفت می خورد.
احمدی نژاد که برای صرفه جوئی اعلام کرده بود که یک دسته گل
۳۰ هزار تومانی خریداری نشود، اولین جلسه هیات دولت را با هزینه بلیط رفت و برگشت کل اعضای هیات دولت به خراسان برگزار کرد. ضمنا چون قرار بود هیات دولت مردمی رفتار کند با هواپیمای عادی به سفر رفتند و جلسه با پنجاه دقیقه تاخیر برگزار شد. البته مهم نیست، قرار بود در آن پنجاه دقیقه بازهم دستمال کاغذی تولید کنند و خسارت آن از اموال مردم پرداخته شود.

                                                                                     
                                                                                                                        
ابراهیم نبوی

نظرات 1 + ارسال نظر
وحید چهارشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 10:58 ق.ظ

دقیقا همین طوره !
متاسفانه ملت شهید پرور ایران هنوز به اهمیت مدیریت پی نبرده است و فرق یک مدیر با یک کارگر ساده را به درستی درک نکرده است.
البته خیلی هم نمی توان به مردم خرده گرفت به دو دلیل:
اول اینکه در ایران (به خصوص بعد از انقلاب) ما مدیر به معنای واقعی خیلی کم دیده ایم!!! مدیر در حال حاضر یعنی کسی که تنها فرقش با سایر کارمندان و حتی کارگران در این است که او دارای پارتی گردن کلفت است.
در این زمینه نگاه کنید به سوابق وزیری که در سن ۱۹ سالگی استاندار بوده است!!! البته خیلی تعجب نباید کرد که اصولا یک جوان در این سن دارای چه ویژگی منحصر به فردی بوده اند که ایشان را از سابر هم سن و سالانشان متمایز می کرده است؟ ایشان داماد آقای ناطق نوری بوده اند.
دلیل دوم اینکه نخبگان و دانشگاهیان این مملکت که باید اهمیت این مسائل را برای مردم بازگو کنند (همچون آقای رئیس جمهور) آنچنان سر گرم عوام فریبی و ماهی گرفتن از آب گل آلود جهل و نادانی مردم اند که حتی وجود حقوق ده برابری مدیران را فاجعه می خوانند ! غافل از اینکه در واقع این حاکی از حقوق پایین کارکنان است و نه حقوق بالای مدیران!
تصور کنید مدیری که حاضر است با کمتر از یک ملیون تومان در ماه کار کند (با فرض اینکه این فرد واقعا یک مدیر باشد) در خوش بینانه ترین حالت فردی است تشنه قدرت که در واقع داشتن قدرت به اندازه ی کافی ارضایش می کند و در بد بینانه ترین حالت یک دزد با چراغ است که آمده است تا کالای گزیده ببرد.
ای کاش حقوق رئیس جمهور در این نه سیصد هزار تومان که سیصد میلیون تومان می بود ولی رئیس جمهوری داشتیم همچون مسئولین تراز اول چین و یا ژاپن و یا مالزی!
البته از حق نگذریم آقای احمدی نژاد آدم با انصافی است چون خودش تشخیص داده است کاری که قرار است طی چهار سال آینده بکند بیشتر از ماهی سیصد هزار تومان نمی ارزد!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد