عباداتتان قبول

رمضان نسیمى است که مى آید و خیلى زود، زودتر از آنچه فکرش را بکنیم، بار سفر مى بندد و تنها خنکاى آن براى ما مى ماند و روزه بهانه اى براى گریز از هر آنچه در طول سال رنگ و بوى عادت به خود گرفته و ما را مشغول مى دارد... رمضان دیگرى هم گذشت. به همین آسانى و سرعت. سختى جدایى از رفیق یک ماهه اى که به آن خو گرفته اى کم از جدایى از دوستان و رفیقان واقعى ات ندارد. گویى از چیزى ناراحتى و دلت تنگ است مثل دلتنگى هاى غروب جمعه. مى خواهى با خودش صحبت کنى. با آنکه صاحب رمضان است و صاحب دل هاى رمضانى و بگویى تمام آنچه ته دلت مانده. بگویى که دلت تنگ مى شد برایش و مى خواهى تا رمضان بعد در کنارش باشى... زیر سایه مهربانى و لطفش... گریه مى کنى... اما نه گریه ناراحتى و غم... که در عین حال خوشحالى و شاد از این در اینروزها و شب ها با او بودى و به او گفتى هر آنچه زیر چرخ هاى دلت سنگینى مى کرد. یک چشمت اشک است و یک چشمت شوق...گریه مى کنى و مى خندى... مى خندى و گریه مى کنى. نمى توانى خوشحالى ات را از آمدن عید پنهان کنى و ناراحتى ات را از رفتن این رفیق نیمه راه. مى دانى که این رفیق باز هم برمى گردد. سالى دیگر... اما آیا تو هم هستى تا به او سلام کنى و از آنچه در این یک سال بر تو گذشته بگویى. خداحافظى نمى کنى. به امید اینکه باز ببینى اش. فقط دوست دارى سلام کنى؛ سلام عید فطر

نظرات 1 + ارسال نظر
محبوب پنج‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 03:53 ب.ظ

عبادات شما هم قبول .عید شماو خانواده محترم هم مبارک.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد