خسته ایم

به چه روزی افتاده ایم.100 جنازه سوخته جوانان این مرزو بوم روی دست مردم تشییع می شود.و عده ای از تریبونها از راه آنها و انتخاب شهادت و سرنوشت محتوم ایشان نوحه سرائی می کنند. دیشب که شیون مادر و خواهر حمیدرضا خیرخواه را می دیدم و گریه های آن مادری که مهندس پرواز تنها فرزند او بوده است می شنیدم . با خود گفتم آیا این جوانان بیست و شش هفت ساله اگر همان روز پرواز بهشان گفته می شد که هواپیما نقص فنی دارد و احتمال سقوط کردن آن زیاد است باز هم سوار آن می شدند. به راستی اینان که با احساسی نمودن فضا سعی دارند که ندانم کاریهایشان را پنهان نمایند با کمال وقاحت از امام حسین و زینب مایه می گذارند. آیا حسین ابن علی قیام کرد تا مصیبت کربلایش ملعبه گروهی خاص قرارگیرد و یا زینب مصیبت کربلا را تحمل کرد تا گروهی داغ مادران این دیار را با درد او مقایسه کنند که اگر شما دنبال جنازه سوخته فرزندتان بودید زینب هم در گودال قتلگاه بدنبال پیکر برادر می گشت. اگر جوانانی چون دسته گل بودند که بودند و اگر سرمایه های این مملکت بودند که بودند چرا اینگونه ، در یک هواپیمای باری روی هم دیگر سوارشان کردند. یادم آمد! با خود گفتم ای غافل کجای کاری مگر همین چند سال پیش تو همین خوزستان خودمان عده ای دانش آموز نخبه و تیز هوش را برای شرکت در یک آزمون ،همچون گوسفند سوار کمپرسی نکردند و با واژگون شدن کمپرسی عده ای از آنها کشته شدند. کدام دولتمردی درد این مردم را دارد ، تو هر مملکت دیگری بود با کوچکتراز این جریانات سران آن تشکیلات از کار برکنار می شدند. تا کجا شنیدیدکه حتی بررسی این سوانح به نتیجه رسیده باشد. تنها چیزی که می گویند خطای خلبان است .بیچاره خلبان که تمام کاسه کوزه ها سر او می شکند. تا کی باید از حادثه و سانحه ببینیم و بشنویم.خسته شده ایم .آنهم حوادث شوک آور ، حوادث ریز و درشت که بماند. آیا در کنا اینها شاهد شادی های شوک آور هم بوده ایم. هنوز که هنوز است گردان تابوتها از جبهه ها سرازیر است . گویا عده ای این باور را در جامعه نهادینه کرده اند که شیعه باید گریان باشد. خسته شده ایم خسته از زاری ها
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد