ماجرای خرس قهوه ای هنوز موضوع بحث روز است .
خرسی گرسنه تواین سرمای گدا کش وارد شهر می شود و به گوشه ای پناه می برد .کارشناسان خبره ما هم از دور تشخیص می دهند که او هاری دارد . چرا چون آبریزش بینی داشته است. از آنجائی که اسلحه و داروی بیهوشی در دسترس نبوده و تمام 10 عدد آن تو گاو صندوق رئیس سازمان محیط زیست تهران نگهداری می شده و هواپیما هم اجازه حمل اسلحه را نمی داده و از سوئی حتی یک قفس متحرک هم برای به دام انداختن او موجود نبوده ، همه این ها دلیل متقنی شده تا یک شکارچی دارای مجوز شکار!! این اساسی ترین نکته است که شکارچی دارای مجوزبوده ،مطلبی که مسئول محیط زیست خیلی روی آن مانور داد ، خرس بیچاره را با گلوله به قتل برساند. تمام این ماجراها در تبریز اتفاق افتاد.
اما پس از این واقعه عده ای از طرفداران محیط زیست به راه افتادند تا جلوی سازمان های مسئول در این کار اعتراض خود را به گوش مسئولین برسانند. در این که بی کفایتی وعدم آگاهی به اهمیت حفظ حیات وحش در این موضوع کاملا مشهود است. اما چرا زمانی که 100 نفر آدم بی گناه در یک حادثه سقوط جان خودشان را از دست دادند دل اینان به درد نیامد و به علت اعتراض به این رویداد ، به راه نیافتادند . شاید آن قدر مرگ و میر آدمها پیش چشممان عادی شده که 100 تا 200 تا عددی نیست ، و یا شاید از نظر ما اهمیت یک خرس برای اجتماع بیش از اهمیت انسان ها باشد و یا شاید مردم حق ندارند نسبت به این موضوعات اعتراضی داشته باشند .
هر چی تو فیلم بود آن را بگویند .
دوست خوبم سلام
وبلاک زیبایی داری و مطالب جالبی می نویسی
امیدوارم همیشه موفق باشی
به عاشقانه های من هم سر بزنید
همیشه سبز باشید و پایدار.
نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد
نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت
ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازند
گلویم سوتکی باشد به دست طفلکی گستاخ و با زیگوش
واو یکریزوپی در پی دم گرم و خموشش را در گلویم بفشارد
و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد
بدینسان بشکند دائم سکوت مرگبارم را
واقعا جای تاسف داره