دلم تنگ است

به دیدارم بیا هر شب
در این تنهاْیی تنها و خدا مانند
دلم تنگ است .
بیا ای روشن ای روشن تر از لبخند .
شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهیها .
دلم تنگ است .

                                           مهدی اخوان ثالث

کانون زنان ایران

حرمسراى ناصرالدین شاهى را مى توان به تعبیرى کانون زنان ایرانى آن روزگار دانست؛ زنان نهفته در پس دیواره هاى حرمسرا، هر کدام با کوله بارى از تجربه هاى تلخ و شیرین به درگاه شاهانه آمده بودند؛ حتى خیلى از آنها هدایایى بودند که فرماندهان این سو و آن سو براى شاه فرستاده بودند. و شاه به تدریج نشانه هاى تازه و منحصر به فردى در شخصیت هر کدام آنها پیدا مى کرد و به کارى و مسئولیتى ویژه آن خصلت و شخصیت، مى گماشتشان. همین تقسیم وظایف در نهاد(!) حرمسرا بود که باعث مى شد پرداخت حقوقى مشخص به هر کدام از زنان شاه ضرورتى عینى و پذیرفتنى پیدا کند. منبع تامین این حقوق گمرک بود، هر ماهه در زمانى تعیین شده، مقدارى از مواجب گمرک در اختیار فردى موسوم به اعتمادالحرم قرار مى گرفت و او بر اساس قراردادى معین، حقوق ها را میان زنان حرمسراى عریض و طویل شاهى، تقسیم مى کرد. مطابق این قرارداد به ۳طبقه از زنان حرمخانه، حقوق معینى پرداخت مى شد. زنان درجه اول شاه که شاهزادگان و برخى از سوگلى ها بودند ماهى ۷۵۰ تومان حقوق مى گرفتند. زنان درجه ۲ که عمده حرمسرا را تشکیل مى دادند از ۲۰۰ تا ۵۰۰ تومان حقوق ماهیانه داشتند و زنان درجه سومى که عمدتاً صیغه هاى نه چندان مورد توجه و علاقه شاه بودند از ۱۰۰ تا ۱۵۰ تومان در ماه حقوق مى گرفتند. و به این ترتیب بود که انجام هر کارى در حرمسرا ارزش فراوانى براى زنان داشت. حرمسرا به تدریج به کانون فعالیت ها و هنرنمایى هاى زنان بدل شده بود. در واقع هر کدام از زنان به محض راهیابى به حرمخانه، مى کوشید شمه اى از توانمندى هاى خویش را نشان دهد و منصبى در حرمسرا بپذیرد.
یکى از زنان حرمسراى شاهى که موفق شد با نشان دادن امانت و صداقت درونى خویش، کلیددار خزانه حرمخانه شود و مورد توجه و عنایت خاص شاه نیز قرار بگیرد، زبیده خانوم بود. این زن امانت دار و پاکدامن، خواهر امیرالامراء امیر تومان میرزا محمدخان ملقب به امین الخاقان (ملیجک اول) بود. امین اقدس از سادات خراسان بود که داراى اصلیتى گروسى بودند. لقبى که زبیده خانوم بعد از ورود به حرمسراى ناصرالدین شاهى به یدک مى کشید، همان لقبى است که شاه عادت داشت براساس خصلت برجسته هر کدام از زنان مورد علاقه خویش به آنها ببندد. شاه وقتى از امانت دارى زبیده آگاه شد، او را امین اقدس نامید. و پشت بند این نامگذارى بود که او را به زعفران باجى که صندوقخانه اندرونى و جواهرآلات را در دست داشت، معرفى کرد و خیلى زود این زن توانست مقامى ارزشمند بیابد و مورد توجه و احترام شاه و ارکان حرمسرا قرار گیرد و به این ترتیب بود که از آن پس مسئولیت نگهدارى از جواهرآلات، مقدار نقدینگى و خوراک شاه را بر عهده گرفت و با امانت دارى خویش در تاریخ ماندگار شد. زبیده آنگاه که از سوى فرهادمیرزا معتمدالدوله، به عنوان خدمه اى ناچیز به دارالخلافه و اندرونى شاه پرآوازه، ناصرالدین شاه فرستاده مى شد، هرگز به این نمى اندیشید که قرار است ارج و منزلتى فراوان پیدا کند و از خدمه اىکوچک به زنى مورد علاقه، احترام و اعتماد شاه بدل شود.