*صبح زود ، تو راه اداره که هنوز در کسالت خواب نصفه نیمه دیشب هستی چندتا sms هوشیارت می کنه اول بگم این برنامه
*سر پیچ شمیران جنب بانک صادرات ، یه ساندویچ فروشی بنام "پرشن" است که انواع ساندویچ ها و پیتزاهای قابل عرضه اش را روی کاغذهای A
*سرراهم ،تو میدان فردوسی ، با دیدن تابلوی آبمیوه بهاران ، هوس خوردن یه لیوان آبمیوه و یادآوری خاطرات دانشجوئی به سرم زد، اگر یه موقع مسیرتان به این طرفها افتاد حتما یه سری به اینجا بزنید . دوره دانشجوئی هم هر موقع دوستان لطف نموده و حکم محکومیت مرا صادر می کردند باید می آمدیم اینجا ، و بعضیها هم بی انصافی نمی کردند و همه چیز سفارش می دادند !! مثلا" یه بنده خدائی تا آن موقع تو عمرش انبه ندیده بود ولی اینجا که می رسید بعد از شیرموز و آب آناناس و لیموشیرین ، هوس آب انبه هم می کرد و بیچاره من !!
*این دستگاههای خودپرداز، عابر بانک و چه می دونم صدتا اسم دیگه ، این روزها چهره قشنگی به پیاده روها داده اند البته هر جا که یکیشان کار کنه!! می بینی یه گوشه پیاده رو کلی آدم صف کشیدند تا از این دستگاهها پول نقد بگیرند و صد البته این روزها پول نو!! این کارتهای اعتباری هم تو مملکت ما حکایت غریبی دارند ، فلسفه آنها این بوده که مردم در مبادلات نقدیشان راحتتر باشند و دیگر پول نقد با خود حمل نکنند ولی حالا فقط باعث شده علاوه بر صفهای داخل بانکها یه صف دیگرهم بیرون بانکها تشکیل شود ویه مشکل دیگر هم ، که خرابی آنها و در سرویس نبودنشان است به مشکلات دیگر مردم اضافه شود.
سلام
فقط یه تیکه اول متنتونو خوندم .......
آره والا این فردوسی پور خواب دوشنبه شبامونو ازمون میگیره .
چرا زمان دانشجویی ما از این تسهیلات نبود؟!!!
وقتی می گن نسل سوخته! یه چیزی هست!!!
اتفاقا ما هم از این ابمیوه بهاران خاطره زیاد داریم :)
گفتید دانشجو٬ این دانشجویی هم برای خودش دورانی داره والا! کی فکر میکرد بروبچس شریف٬ اونهم خرخون ترین هاشون٬ اینجور اعتراض کنند و اینقدر هم حرفهای منطقی بزنن. گرچه یه عده هم از فرصت استفاده کردن و سهراب پور بیگناه رو کتک زدن! در حالی که به قول بچه های شریف٬ دستور سوء استفاده از اسم شهدا٬ از بیرون صادر شده بود و هدف هم باز کردن پای غیر دانشجو به محیط مقدس دانشگاه بوده. خاطرات دانشجویی احتمالا بهترین خاطرات آدم هاست.
منم دوران دانشجویی از این محکومیتها زیاد شدم .