هر شب به دل غم زده غوغای تو دارم نقشی به دل از قامت رعنای تو دارم
غائب ز نظر باشی و در قلب هویدا از دیده ی دل دیه به بالای تو دارم
نادیده مجسم شده ای در بر چشم ام آن سان که نظر بر رخ زیبای تو دارم
گر جلوه کنی یا نکنی حکم تو باشد اما چه کنم میل تماشای تو دارم
ای یوسف زهرا سر بازار محبت با رشته کلافی سر سودای تو دارم
مپسند که نادیده جمال تو بمیرم این مسئلت از درگه والای تو دارم