درس نرگس

خوب الحمدالله سریال نرگس هم به پایان رسید و خیال همه از اینکه آخرش چی می شه (گرچه از اول معلوم بود) راحت شد. این سریال وزین برای مردم  سرشار از پیام و درس بود . آنقدر این پیامها تابلو بود که باعث سرگیجه می شد. اما نفهمیدیم تکلیف انرژی هسته ای به کجا کشید و  آیا امسال هم تو زمستون بازهم گاز قطع می شود یا نه؟

اما خودمونیم دیدید سرنوشت شوکت گردن کلفت به کجا کشید ؟ سزای آدم بد همین است . یک سال از داستان فیلم 75 قسمت طول کشید و چهار سال آن را تو پنج قسمت تمام کردند . این هنر کارگردان ایرانی است .

راستی چند بار سفره  رنگین غذای خانه شوکت را دیدید  ؟ و چندبار دیدید خانواده محتشم با وجود خانه بزرگ عمو و داشتن میز و صندلی ، سفره غذایشان روی زمین پهن کرده باشند . اولی نشان دهنده تجمل و دومی نمایانگر سادگی است.

فکر کنم تو هر قسمت یکبار حداقل نرگس یا مادرش یا سعیدی یا این اواخر نسرین بعد از تحول روحی اش سر سجاده  نماز رویت شدند .این یعنی اشاعه فرهنگ نماز خوانی بین مردم و بار معنوی این سریال بود.

نرگس حتی زمانی که ازدواج کرد و توی خانه با شوهرش هم بود اغلب اوقات چادر به سر داشت حال یا چادر نماز یا چادر مشکی و این یعنی ترویج فرهنگ حجاب و بخصوص حجاب برتر ، بین جمعیت نسوان  حتی در حضور شوهر.

 زمانی هم که زنگ خانه محتشم به صدا در می آمد اگر مردی هم تو خانه بود این نرگس بود که چادرش را سر می کرد و تا ته حیاط می رفت و در را باز می کرد. نفهمیدم چرا کارگردان این زنگ در خانه محتشم را درست نکرد تا این بنده خدا این همه راه را تا ته حیاط نرود. نا سلامتی دوره ، دوره آیفون تصویری است . این خودش یک درس است آنقدر این خانواده بدبخت بودند که توان درست کردن زنگ خانه را نداشتند و باید چادر سر کنند و کلی راه بروند تا در را باز کنند.

یاد گرفتیم که اگر دختر و پسری عاشق هم شدند دور از چشم بابا ، مراسم خواستگاری و عقد و عروسی راه بیندازیم و بابا هم دور از چشم بقیه بره یه زن دیگه بگیره و تقصیرها را هم بندازه گردن ابراهیمی  ( زغال خوب و رفیق بد) که این بود که منو بیچاره کرد.

اصلا معلوم نیست چرا تو این سریال زن صیغه ای شوکت مایه آبرو ریزی او جلوه داده می شد. کار خلاف شرع که نکرده بود. شرائط زندگی خانوادگی اش خوب نبوده، زنش باهاش بد تا کرده ، وضع مالی خودش خوب بوده رفته یه نفر را صیغه کرده ، نمی دانم چرا این موضوع را به عنوان یک کار خداپسندانه ترویج نکردند!!!

نمی دانم تو این قسمت آخر تو این هاگیر واگیر ، اگر زهره خبر حاملگی اش را اعلام نمی کرد آسمون به زمین می آمد ؟ گویا مردم مثل .... تو  این هشتاد قسمت تو تب و تاب بودند که چرا اینها بچه دار نمی شوند. و کارگردان یکباره همه را سورپریز کرد.

اما یک توصیه به خودم و به همه وقت خودتان را پای سریالهای ایرانی حروم نکنید خارجی هایش هم آنقدر سانسور شده که شیرازه داستانش بهم می ریزد اما با این حال انصافاً سریال "قصه های جزیره " که دوباره داره تکرار می شه از این جذاب تر نیست. با همه این احوال به جای تماشای تلویزیون یه جدول کلمات متقاطع دست بگیرید و با آن سرگرم شوید ، هم به معلومات عمومی خود اضافه می کنید و هم ثابت شده که جلوی آلزایمر را می گیرد.

نظرات 5 + ارسال نظر
علیرضا قراباغی دوشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 01:16 ب.ظ

توصیه شما رو با جون و دل می پذیرم. جداْ افسوس ساعت هایی رو می خورم که پای این سریال مزخرف نشستم.

شما می توانید همانطور که دارید جدول حل می کنید یا روزنامه یا کتاب می خوانید صدای تلویزیون را هم بشنوید باور بفرمائید در اغلب اوقات شنیدن سریال با دیدنش تفاوتی نمی کند یعنی چیزی را از دست نمی دهید. چه بسا سریالهای ایرانی ما همان داستانهای رادیوئی است که تصویری شده است

محبوب دوشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 01:41 ب.ظ

جالب نوشتید مخصوصا پاراگراف آخر خیلی مفید بود چون جام جم تازه شروع کرده !در مورد چادر سر کردن و حجاب توی این سریالها واقعا شورش رو در آوردن ! کی اونهمه پارچه دور سرش می بنده که این خانمها ( یه چیزی شبیه کلاه نمدی !مقنعه و روش هم یه شال قرمز ! یا گل منگلی که احتمالا نشونه آخر سلیقه و مده !! دور گردنشون چند بار می پیچونند!! )

آخر باید نظر صدها عالم !!را که نمایش مسابقات فوتبال را صور قبیحه بحساب می آورند تامین نمایند. باور بفرمائید بسیاری از این سازندگان هم از این مقررات دست و پا گیر عاجزند اما چه کنند زن و بچه خرج داره.

ساغر دوشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 10:25 ب.ظ http://saghariss@yahoo.com

مثل همیشه جالب و خواندنی نوشتید.واقعاْ افتضاح است خانمه با مانتو و روسری می خوابه .یا همین سعیدی بعد از دو ماه زندان وقتی نرگس به سراغش میاد اطوکشیده است حتی ریشهایش هم مرتب است ندیدن این حداقل ها جای سوال داره.
من هم به توصیه بسیار جالب شما عمل خواهم کرد واقعا حیف از عمر ما

کاوه سه‌شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 12:37 ق.ظ

حاج مجید جان سلام
یه مدت نبودم اومدم همه را خوندم تریپ کاملا درسته بقول ابراهیمی تو سریال نرگس وینیتو
جناب قراباغی که اسمش همچون شوکت با عظمته درست فرمودند حیف از عمرمون که پای این مزخرفات گذشت ولی خودمونیم اگر دوباره تکرارش کنند بازهم می شینیم می بینیم بقول اون همشهری آذری زبونمون شاید آخرش یه جوری دیگه تمام بشه .حیلی چاکریم

علیرضا قراباغی سه‌شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 01:06 ق.ظ

کاوه عزیز٬ از لطفت ممنون! میگی چی؟ اسمم رو عوض کنم که مثل شوکت نباشم؟ باریکلا به تو که از روی اسم میتونی شباهت انسان ها رو پیدا کنی. ولی من به اسم خودم افتخار می کنم و دلم میخواد همه به اسم خودشون افتخار کنن. حالا تو اگه خوشت نمیاد٬‌میتونی منو فاطی صدا بزنی.
راستش هیچوقت دوست نداشتم توی این فضای مجازی٬ مجازی باشم. من همین هستم که می بینی. یه پیرمرد که دوران شیطنتش تموم شده. خوشم نمیاد من رو با شوکت مقایسه کنی. و اصلا نمیتونم باور کنم که یه آدم٬ اینهمه دیوصفت باشه. شاید بزرگترین مشکل فیلم های ما اینه که آدمهای غیرواقعی درست میکنن. چه اشکالی داره همین شخصیت های موجود رو بسازیم و تشریح کنیم؟ چوخ بختیار صمد رو میشناسین؟ چه اشکالی داره همون رو نقد کنیم؟ شوکت یه چهره واقعی نیست. ما توی جامعه٬ شوکت نداریم. پس اون نمیتونه برامون یه قالب باشه.
حالا اگه میخوای من رو نقد کنی٬ خودم رو نقد کن. اینقدر نکات منفی دارم که اگه بخوای بگی کم نمیاری. لازم نیست به شخصیت قلابی شوکت متوسل بشی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد