نگران نمی شویییییم

برای رفع برخی موانع از روند اجرای پروژه به  به دیدن فردی رفتیم. برای اولین بار بود که ایشان را می دیدم. بعد از تعارفات اولیه، مدیریت پروژه از روند اجرای کار توضیح مختصری داد و علت حضورمان را هم اعلام کرد. در انتها نیز اعلام کرد با تمام این کارها، نگرانیم ! که ناخواسته وضعیتی پیش بیاید که پروژه متوقف شود.

اون آقا که به دیپلماتها بیشتر شبیه بود تمام این مدت سر به زیر بود و با نسکافه اش را هم می زد.

وقتی بحث به نگرانی کشید و مطالب تمام شد سررا بالا گرفت و شانه هایش را بالا انداخت ! و گفت : من هم نمی دانم. بدی کار هم اینجاست. اینکه هیچکس نمی داند چی می شود . همه تو برزخیم .

ناگهان چشمایش را ریز کرد و  رو به من گفت: شما.....؟ شما که نسل سوم سیاستمدارها هستید! فکر می کنی چی میشه؟

من که  خودم را برای پاسخ به هرسوالی در حیطه کاری آماده کرده بودم انتظار چنین سوالی را نداشتم. پاسخی ندادم . تو اون جمع از همه کوچکتر بودم.

منتظر بود چیزی بگویم اما خودش برگشت و گفت : تجربه ثابت کرده از شهریور 20 به این طرف در مقابل تمامی فشار های بین المللی تسلیم شده ایم. و داستان رضاخان و محمد علی فروغی را بیان کرد و ماجرای فرار او از مملکت را که تحت فشار بین المللی انجام گرفت. و به زبان بی زبانی گفت این بار هم در مقابل اجماع جهانی علیه خودمان تسلیم خواهیم شد.

گویا یکبار دیگر تاریخ تکرار می شود. ایکاش  مردم کمترین هزینه را متحمل شوند .

 

نظرات 1 + ارسال نظر
محبوب جمعه 6 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 02:21 ب.ظ

اگه قرار به تکرار تاریخه ! مردم بیشترین هزینه رو متحمل خواهند شد مثل همیشه تاریخ!!راستی این برای من همیشه سوال بود که ما! نسل چندم چی هستیم !!

می دانید چرا؟ چون تاریخ ثابت کرده که هیچ وقت از تاریخ درس نگرفته ایم.
هر کی واسه خودش یه مبدا تاریخی داره اما بیشتر به نسل سوخته می مانیم. خیلی می شنوم که بعضی ها می گویند کاش چند سال زودتر ویا چند سال دیرتر به دنیا می آمدیم. گویا کسی از دوره زمانه ای که در آن زیست می کند راضی نیست. نمی دانم اینها شمیم اسلام را در این مملکت حس نمی کنند که اینقدر ناسپاسند. واقعاْ که !!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد