سه موش با یکدیگر صحبت میکردند. موش اول گفت: «من با فنر تله موش ورزش میکنم.» موش دوم گفت: «اینکه چیزی نیست! مرگ موش، پودر شربت من است.» موبایل موش سوم زنگ زد. به تماس جواب داد و به دوستانش گفت: «بچهها بودند، گفتند گربه گرفتهاند بخوریم.»
سیدمجید
پنجشنبه 17 خردادماه سال 1386 ساعت 10:17 ق.ظ
پسر نیمه شب
پنجشنبه 17 خردادماه سال 1386 ساعت 05:35 ب.ظ
البته شما لطف دارید ولی اونی که من از این موضوع شنیده بودم یه کمی آخرش فرق داشت !!!!!!!!!!!!
این حکایت موشها این روزهای تهران است که به دلیل اجرای طرح ساماندهی مبارزه با ارازل آخرش تغییر کرده لطف شما مزید می توانید آنگونه که خود می پسندید تفسیر کنید
البته شما لطف دارید ولی اونی که من از این موضوع شنیده بودم یه کمی آخرش فرق داشت !!!!!!!!!!!!
این حکایت موشها این روزهای تهران است که به دلیل اجرای طرح ساماندهی مبارزه با ارازل آخرش تغییر کرده
لطف شما مزید می توانید آنگونه که خود می پسندید تفسیر کنید
موش ها چه جلب!!
چه جالب