شله زرد

دو ساعت از نیمه شب گذشته و من با یه ظرف بستنی سنتی که کمی مغزگردو و پسته روی آن ریختم کنار پنجره نشسته ام و بارش برف زیبا را تماشا می کنم. برف از سر شب شروع به باریدن کرده و همچنان ادامه داره، فردا اگر اداره ها تعطیل نباشه قطعا" مدارس تعطیلند.امسال بخصوص در این چند هفته اخیر زمستان و سرمای آن را به معنای واقعی حس کردیم و آنها که گاز نداشتند، حل شدند. الان هم که اینجا هستم و تا این موقع شب بیدارم نه از این بایت است که بی خوابی به سرم زده که در حسرت یک لحظه از آنم.بلکه سر شب همچنان که در حال رتق و فتق کارهای اداره بودم خانم همسر زنگ زد که زودتر بیا و سر راه خلال پسته و بادام و دارچین و پودر نارگیل و ظرف یه بار مصرف به مقدار لازم بخرو بیار که شله زرد نذری می خوام بپزم.

امشب؟

برنجشو خیس کردم، سریع آماده می کنم اگر زودتر چیزهائی را که می خوام بهم برسونی.

درنگ جایز نبود که در وقت اضافه قرار داشیم و هر لحظه ممکن بود سوت داور به صدا در بیاد.جلدی پریدم اقلام مورد درخواست را خریدم و در حالی که برف تازه شروع شده بودرساندم. خلاصه ساعت یازده شب زیر باراش برفی زیبا شله زرد نذری توزیع کردیم.

و برف همچنان می بارد

****

از اینکه یادداشتهای قبلی محو شدند متاسفم.یییهو همه چیز بهم می ریزه.

نظرات 2 + ارسال نظر
محبوب دوشنبه 8 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 12:21 ب.ظ

شما از اون شله زرد نذری ها دوست ندارید مگه؟ یا برای اطمینان نمی خورید؟:)

حضرت عشق دوشنبه 8 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 04:48 ب.ظ http://hazrat-eshgh.blogsky.com

دیشب دوباره، گویا خودم را خواب دیدم
در آسمان پر می کشیدم و لا به لای ابرها پرواز می کردم
بر شانه های خسته ام دستی کشیدم، انگار جای خالی چیزی...
چیزی شبیه بال، احساس می کردم...
خوشتر از این در جهان چه بود کار؟
دوست بر ِ دوست شد یار بر ِ یار...
------
سلام!
بعد از یه دوری طولانی مدت
حضرت عشق به روز شد...
منتظرتم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد