یک روز بارانی

امروز با مجتبی رفتیم دلاوران تا یه تخت یک نفره بخریم.ماشین را گوشه ای پارک کردم.بارش باران هم شروع شده بود. تخت را که انتخاب کردیم قصد داشتیم همان موقع بیاوریم. باران با شدت بیشتری می بارید.توانستیم آن را مشمع پیچ کنیم و بار بزنیم.قرار شد مجتبی با وانتی برود و من هم دنبالشان با ماشین خودم، سریع سراغ ماشینم آمدم، ریموت را زدم اما درها باز نشد، یه بار دو بار، نه باز نمی شد. سریع برگشتم ، وانت داشت حرکت می کرد، به مجتبی موضوع را گفتم دو تائی برگشتیم سروقت ماشین سوئیچ را هم داخل قفل کرد ، باز نشد.گفت تو برو من اینو باز می کنم میام!! گفتم نه بریم تخت را پیاده کنیم با هم بر می گردیم. تمام این ماجرا چند دقیقه بیشتر طول نکشید.

رفتیم تخت را پیاده کردیم وبعد از خانه ریموت یدکی را هم برداشتم وبا ماشین مجتبی برگشتیم سراغ ماشین، تو راه مجتبی از همین اتفاق که تو شمال برایش افتاده بود و مجبور شده بود 15 هزار تومن پیاده بشه تا مشکل را یه قفل ساز حل کنه گفت و اینکه خودش الان وارد شده و تا حالا چند تا از این مشکل را حل کرده است.

وقتی رسیدیم و ریموت یدکی را هم زدیم و کار نکرد، مجتبی گفت تنها راه  اینه که دستی در را باز کنیم و سریع دزد گیر را قطع کنیم. گفتم چاره نیست.

با معذرت خواهی!! لاستیک لبه پنجره در آورد و رفت تا از ماشینش پیچ گوشتی بیاره، من همینطور که کنار ماشین ایستاده بودم نگاهم به داخل ماشین افتاد و دسته کلیدی را روی صندلی دیدم. با خودم گفتم من که دسته کلید اینجوری نداشتم که روی صندلی گذاشته باشم، چشمم به قفل فرمون افتاد که آبی بود، فهمیدم چه گندی زدم، مجتبی را صدا کردم . گفتم مجتبی این ماشین من نیست. نگاه کردم دیدم ماشینم چندتا پائین تر پارک شده است

لاستیک پائین پنجره را جا زدیم و سریع حرکت کردیم. یک بی دقتی و بی توجهی محض که می توانست دردسر ساز بشه، اگر مجتبی آن موقع می ماند و من میرفتم و او دست به کار باز کردن در ماشین می شد تا می امدیم ثابت کنیم که چی شده یه پرونده برایش تشکیل شده بود.

نتیجه می گیریم اگر در یک روز بارانی

ریموت ماشین عمل نکرد قبل از هر اقدامی پلاک ماشینتون را کنترل کنید شاید ماشین متعلق به شما نباشد.
نظرات 4 + ارسال نظر
پسر نیمه شب شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 08:24 ب.ظ

بابا تو دیگه کی هستی ؟

وحید یکشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 11:14 ق.ظ

شانس آوردید چون اگر ماشین را می بردید خونه ممکن بود یه جسد تو صندوق عقبش باشه!!!!
اونوقت بیا و بی صدا فریاد کن !!!

محبوب دوشنبه 29 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 09:29 ق.ظ

خیلی شانس آوردید
:))
حالا حواستون کجا بود؟!

ساغر دوشنبه 29 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 11:28 ب.ظ

شبیه سریال بیداری شده البته اونا ماشین را برداشتند و بردند بعد متوجه شدند .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد