امید به زنگی چقدر است؟

تا حالا گذرتان به خیابان کریمخان افتاده ؟ نبش خیابان خردمند داروخانه ای است با درهای چوبی که قبلا" ساختمان داروخانه 13 آبان بود. هنوز هم اینجا داروخانه است اما داروخانه بیماران خاص ! بیماری خاص نام دیگر سرطان ، تالاسمی ، ام اس ،  هموفیلی ،هپاتیت و دهها بیماری دیگر است.

کمی تامل کنید ، قدمهایتان را آهسته کنید ، ببینید کسانی که از داروخانه بیرون می آیند انگار از فروشگاه شهروند خرید کرده اند .یک نایلکس پر از جعبه های دارو و سرنگ !‌خدای من ، خدا قسمت هیچ دردمندی نکند. خودم اگر نگویم هر روز ، اما مرتب با چنین صحنه ای روبرو می شوم. قیمتی که بابت این پاکت دارو برای یک وعده شیمی درمانی پرداخت می شود حدود 100 هزار تومان است. تازه  این برای یک ماه است ، و ماه دیگر و نوبتی دیگر. در کنار همه اینها پزشکان ، می گویند :بیخود خودت و بیمار را تو عذاب نینداز ، امیدی نیست . اما مگر می شود بی تفاوت بود ؟  انسان به امید زنده است .

وقتی پای صحبت دوست و همکاری می نشینم که پدرش سرطان معده گرفته و یا خانمش ام اس دارد و هر کدام گذرشان به اینجا افتاده ، و یا می شنوم دختری 19 ساله معده اش را بخاطر سرطان برداشته اند و فقط مایعات می تواند بخورد و یا خانمی بخاطر سرطان ریه توان تنفس در این هوای مرگ آور تهران را نداشته و حتی بوی خوش نیز برای او سم است ، با خود می گویم چه زندگی است اینجا ، بله اینجا ! چرا که نقطه امیدی وجود ندارد. وقتی "آرمسترانگ "قهرمان دوچرخه سواری دنیا را می بینی که از زیر شیمی درمانی به دنیای دوچرخه سواری بر می گردد و قهرمان می شود پی می بریم که امید به زندگی ، بهتر از هر داروئی تاثیر گذارتر است.

راستی امید به زندگی در این مملکت چقدر است؟

نقطه جوش هسته ای

وضعیت پرونده اتمی ایران و مقابله ایران و اروپا به نقطه جوش رسیده است. قرار است اجلاس حکام بطور فوق العاده تشکیل جلسه دهد. لحن سخنان کشورهای اروپائی بسیار تند شده است. ایران قدم به قدم ، فعالیتهائی را که دو سال پیش به حالت تعلیق درآورد مجددا" فعال می کند. کار به رو کم کنی کشیده شده است. تصور می کنم ایران قصد دارد گام به گام جلو بیاید تا نهایت برش اروپا و آمریکا را بسنجد و اگر دید کار خیلی بیخ پیدا می کند ، دوباره فعالیت خود را معلق نماید .دیروز رفسنجانی بار دیگر از جدی بودن تهدیدات سخن گفت .گویا احمدی نژاد از تاکتیک " بهترین دفاع حمله است" دارد استفاده می کند اما نباید فراموش کنیم که بندی در قانون سازمان ملل وجود دارد بنام دفاع پیش گیرانه و آن زمانی است که اگر کشوری احساس کند که کشوری دیگر قصد تهاجم و یا خصومت علیه او را دارد می تواند پیش دستی نموده و علیه او اقدام نظامی کند . حال در این اوضاع و احوال ، که ایران از سوی آمریکا محور شرارت نامیده شده و از طرفی خوش تیپ ما از محو اسرائیل سخن می گوید منطقی نیست کمی شعله را کم کنیم تا به نقطه جوش نرسیم .

 

بالاخره یک تیم مطرح اروپائی افتخار داد و در تهران بازی کرد. همین اندازه هم حضور تیم بایرن مونیخ غنیمت بود . پرسپولیس هم با وجود باخت دو بر یک نسبت به بازیهای لیگ بد بازی نکرد . هوا بسیار سرد بود و همین تاثیر گذار بود.

حضور الیور کان و ماگات و سایرستارگان مطرح این تیم در ایران و همچنین بازی علی کریمی در این تیم در نوع خود جالب بود اما دریغ که می توانستیم مملکتی باشیم که تیمهای مطرح در اینجا اردو بزنند نه اینکه با پرواز اختصاصی و تنها 6 ساعت بیایند و بروند انگار منطقه جنگی است شاید هم باشد وقتی خاویر سولانا روز جمعه بار دیگر بررسی حذف ایران از جام جهانی را مطرح کرد ، به نظرم آمد که همچین منطقه امنی نیستیم.

از عابد زاده هم تقدیر به عمل آمد آن هم بعد 5 سال از کنار گذاشتن فوتبال ! خوب این تاخیر ها در این مملکت توجیه پذیر است . او بهترین دروازه بان تارخ فوتبال ماست . گرچه اغلب فوتبالیستها به لحاظ اخلاقی افراد موجهی نیستند .اما بعنوان یک فوتبالیست کار زیبائی انجام شد و یک دستگاه ریو هم به او داده شد.

نکته ای که وجود داشت اینکه هیچ چیز پیدا نبود آنقدر خبرنگار و عکاس و فیلمبردار و افراد متفرقه هجوم آورده بودند که  به زور می توانستی بفهمی کی به کی حلقه گل و یا تقدیر نامه می دهد و مسئله مهم  استفاده ای بود که تلویزیون از این موضوع برد و آن آوردن عبارت " داشتن انرژی صلح آمیز هسته ای حق ایران است" در زیر نویس مسابقه فوتبال بود. با توجه به پخش این مسابقه در کشورهای دیگر و بخصوص آلمان که مخالف سرسخت ایران در جریانات اخیر بوده است این حرکت قاطی کردن مسائل سیاسی با ورزش است .اگر ما نمی پسندیم که کمیسر اتحادیه اروپا از حذف ایران از جام جهانی بگوید چنین بهره برداری نیز پسندیده نخواهد بود.

انتقال شرکتها از تهران

لیست شرکتهائی که می بایست دفاتر شان را از تهران جمع کنند و به محل اصلی منطقه ای خود بروند منتشر شد. به ما هم اعلام شده که باید نقل مکان کنیم. تا خرداد ماه فرصت داده شده است. هنوز مشخص نیست که آیا تمهیدات لازم در این مورد دیده شده یا خیر. و اصولا تعیین این فرجه زمانی کار کارشناسی شده است یا اینکه مانند دیگر بخشنامه ها بیشتر جنبه نمایشی دارد.

واقعا" چقدر این موضوع در تراکم تهران تاثیر گذار است.تعداد نفرات این شرکتها با تمام اعضای خانوده اشان را برآورد کنیم چیزی حدود 50هزار نفر خواهند شد .خروج این تعداد از شهر چند ده میلیونی تهران چه تاثیری بر آن دارد. وقتی شبانه در اطراف این شهر خانه سازی می شود و حاشیه نشینی آن توسعه می یابد آیا می توان امیدی به این طرح های پیش پا افتاده داشت؟ اینها تنها ‍ژست های انتخاباتی است ؟

موضوع دیگر ، آیا امکانات لازم برای اسکان و یا کار این افراد در محل جدید فراهم است ؟ به جرات می گویم خیر در این چند ماه فرصت که هیچ تا چند سال هم نمی توان امکانات این افراد را فراهم کرد.بعضی مناطق ، بخصوص مناطق نفت خیز جنوب مسکن یک شاخص مهم است ، این مناطق اغلب دارای  خانه ها سازمانی است و تامین مسکن این عده در این فرصت اندک  حتی بصورت اجاره امکان پذیر نیست. چارت سازمانی خیلی از این شرکتها بصورت دو قسمتی ریال یک قسمت تهران و قسمت دیگر محل پروژه طراحی شده و برای تغییر شرایط می بایست این چارت اصلاح شود که خود پروسه اداری را می طلبد.

بسیاری از افراد سالیان سال در تهران شاغل بوده و زندگیشان در این شهر شکل گرفته ،  فرزندانشان مدرسه ای یا دانشگاهی بوده و بعضا" همسرانشان شاغلند ، واقعا" چه فکری برای این موضوع کرده اند؟ یک عده از کارکنان این شرکتها از خانمها هستند که نقل و انتقال آنها غیر ممکن است برای اینها چه تصمیمی دارند ؟

این که می گویم کارشناسی نشده ، به این علت است که هیچ هماهنگی بین زمان تعیین شده و تامین نیازها و جوانب این طرح وجود ندارد.

آیا واقعا" مشکلات بی شمار تهران با این بخشنامه های آبکی حل می شود؟ گمان نمی کنم.

ماه عسل

می گویند ماه عسل زمانی تمام می شود که مرد خانواده بجای اینکه در شستن ظرفها به همسرش کمک کند خود به تنهائی ظرفها را بشوید.