ناخوش احوالیم ..

از پریروز حال و احوال ما دگرگون شد.ابتدا زیاد توجهی نکردم اما غروب حالم رو به وخامت رفت. سر شب رفتم پیش دکتر شرکت که مادر بزرگم بیشتر از او طبابت می دانست.فشارمو گرفت گفت عالی است و چند قرص نوشت و یک آمپول همین!گفتم دکتر جان ! تب و لرز دارم گفت مشکلی نیست!! .تا نیمه های شب کمی آرام بودم اما دوباره بدتر از قبل شدم وساعت 3 صبح راهی بیمارستان شدیم فشارم 7 بود، تزریق سرم و چند آمپول دیگر که بر بدنمان نواختند تا 6 صبح دیروز درگیر بودیم .اما 5 ساعت بیشتر دوام نیاوردم و تمام این دوا و درمانها افاقه نکردند . سر ظهر رفتیم مطب یه دکتردیگه! اصلا" توان راه رفتن نداشتم ، می لرزیدم فشارمو گرفت 5 بود دکتر گفت از صبح این چندمین مورد از این نوع است که مراجعه کرده اند.باز هم سرم و آمپولهای مختلف ، جالب آنکه تختهای کناری من همه به همین علت بستری بودند.دکتر می گفت ویروسی است.نمی دانم ویروس عراقی یا آنفولانزای سگی است سوسماری است یا چه کوفت وزهرماریه هر چیه که بد دردیه.فعلا" بعد از 18 ساعت حالم بدتر نشده و فرصت پیدا کردم این چند خط را بنویسم. به راستی که آدمی ، آه و دمی است.هر چه سیزده بدر خوش گذشت از دلمان درآمد. همسر محترمه هم خیلی تو زحمت افتاد که خداوند خیرش دهد.

یادمان باشد..

یادمان باشد از امروز جفایی نکنیم
گر که در خویش شکستیم صدایی نکنیم
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند
طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم
گله هرگز نبود شیوه ی دلسوختگان
با غم خویش بسازیم و شفایی نکنیم
یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم
وقت پرپر شدنش ساز و نوایی نکنیم

سیزده بدر

سیزده نوروز هم از راه رسید.چه زود دیر می شود! جشنهای سال نو که با انفجارهای چهارشنبه سوری شروع شد امروز با گشت و گذار تمام می شود.چه رسم و رسوم زیبائی، همین حداقلی را که مردم انجام می دهند ، وقتی نگاه می کنیم همه اش را زیبائی می بینیم .دیدار خویشان و بزرگان ، درست است که گله می شود چرا سالی یکبار به دیدن ما می آئید  ولی همین هم اگر حاصل شده به برکت همین سال نو است. آن زمان که نه حدیث و روایتی رواج داشته مردمان نسل در نسل این سنت کهن را بنا نهادندو پاسداشتند.

امروز هم با طبیعت گردی تمام خستگی های  این سه هفته را از تن بیرون می کنند و آماده کار و معاش می شوند. بیاد مردم زلزله زده لرستان که دیشب خانه و کاشانه اشان دراین شروع سال نو ویران شد هم باشیم.

حکومت اسلامی

از روز جمهوری اسلامی چیزی باقی نمانده است.به نظر می آید بی رنگ و رو ترین مراسم مربوط به این روز باشد. اما یک چیز باقی است و آن عدد 2/98 درصد است که بیشترین مانورروی آن داده می شود.نمی دانم بعد از 27 سال هنوز از این رقم حرف زدن چقدر درست باشد .جوانان امروز از رفراندوم دیگری صحبت می کنند و بر این عقیده اند که نمی خواهند به سرنوشتی که پدرانشان برایشان تعیین کرده اند تن دهند

در حالی که اکنون کسانی در صدر امور قرارگرفته اند که حتی جمهوری و جمهور به شکل اسلامی آن را هم قبول ندارند . نه اینکه شکل دیگری از جمهوری را بخواهند بلکه برعکس آنها با همین ظاهر کلمه جمهوری نیز مشکل دارند .آنانی که اراده مردم در تعیین سرنوشتشان را حتی در همین اندازه و صورت ظاهر انتخابات ، بی اهمیت می شمارند و دم از حکومت اسلامی زده و در صدد پی ریزی آن هستند .