عزم آن دارم که امشب مست مست

پای کوبان  شیشه  دردی بدست

سر به بازاردلم گربر نهم

پس به یک ساعت ببازم هر چه هست

وقت آن آمد که دستی برزنم

چند خواهم بود آخر پای بست

تا کی از تزویر باشم رهنمای

تا کی از پندار باشم خودپرست

پرده پندار می باید درید

توبه تزویر می باید شکست

شرق

گرچه این ایام تا حالا به سفر و گشت و گذار گذشت. اما جای ویژه نامه سالانه شرق خیلی خالی بود. این چند ساله روزنامه شرق ویژه نامه پر باری را برای این ایام تهیه می کرد که می شد ضمن پر کردن اوقات فراغت! وقایع گذشته را با دید دیگری مرور کرد. پربود از مقاله های خواندنی در تمام زمینه ها که برایم لذتبخش بود. هر چند روزنامه اعتماد ملی کروبی به همان سبک و سیاق چنین کاری کرد ولی هرگز نتوانست در اندازه های شرق ظاهر بشه. خبر رفع توقیف روزنامه شرق در روزهای پایانی سال حداقل این امید را زنده کرد که در سال 1386 مجدداً چشممان به روزنامه شرق روشن شود.رفع توقیف روزنامه آسیا ایرج جمشیدی و روزنامه هم میهن کرباسچی هم از خبرهای خوب بود. امسال که سال انتخابات مجلس است اگر اتفاق خاصی پیش نیاد شاید جدال خوبی را شاهد باشیم

بنام پدر

چقدر ما خوبیم!! همه ما

همه از ما بخاطر حسن رفتارمان تشکر می کنند

 می گویند : خیلی ممنون که ما را دستگیر کردید و با ما مهرورزی فرمودید. اصولا بعضیا! کارشون همینه عده ای را بازداشت می کنند تا به آنها محبت کنند.و بهشان حالی کنند یا نه خودشان عمیقاً به این باور می رسند که اشتباه کرده اند.فرقی هم نمی کنه ملوان انگلیسی باشه یا زهرا کاظمی مهم اینه که انسانها تحول پذیرند و به یکباره از این رو به اون رو می شن و گاهی هم خیلی به اون رو می شن. تازه فیلم شکست "هیمنه" آنها را هم می سازند تا دیگران هم به این باور برسند.

 

 

پریشب تلویزیون فیلم "بنام پدر" حاتمی کیا را نمایش داد.نقش آفرینی پرویز پرستوئی بعنوان مهندس شفیعی به زیبائی کار افزوده بود. گرچه به اندازه نقش حاج کاظم در آژانس شیشه ای نبود . سکانس روی تپه شاخص بود. خود پرستوئی در مصاحبه ای گفت این سکناس را یکبار بازی کردم و تکرار نشد. بیان رفتارهای متناقض انسانهای دست از جان گذشته دیروز و طمع کاران امروزی وجه بارز آن بود. اما صحنه آخر آن جالب بود ،آنجا که پرستوئی در حال پاکسازی میدان مین و آثار باقی مانده از جنگ قبلی است و هواپیماهای جنگنده از بالای سرش عبور می کنند  و خود را برای یک جنگ دیگر آماده می کنند .گوئی این قصه تمامی ندارد.