فرهنگستانیان

چقدر از این ابتکار اعلمی خوشم آمد. به نظرم به اندازه دهها اعتراض و نطق قبل از دستور و پس از دستور و مصاحبه معنا داشت. در حرف نفهمی دولتیان که شکی نبود که ساز خودشان را می نوازند و مجلسیان و قانونشان را به هیچ حساب نمی کنند ولی اعلمی با این کارش به تمام ژست فرهنگ مداری و ادب محوری حداد عادل حسابی پرداخت و به یقین وقتی که پای سیاست به میان می آید  داعیه داران خیل فرهنگستان نیز همه چیز را لگد مال می کنند.شاید اگر ماهم جای او بودیم این گونه می شدیم اما این کار اعلمی صرفنظر از پاسخش پرده انداختنی بود جالب

برای دانشجویان زندانی

خبرهائی که از دانشجویان بازداشتی می رسه بسیار نگران کننده است.گرچه آنچه گفته می شود روال عادی اینگونه بازداشتهاست ولی عده ای که در این شرایط قرار گرفته اند از جامعه فرهیخته این مرز و بوم هستند.در جائی که نیروی انتظامی در حال عملیات ویژه بر علیه اراذل و اوباش است گوئی وظیفه اش چیز دیگری بوده و بر ما منت گذاشته اند و مزاحمین مردم را بازداشت و گروه گروه اعدام می کنند و در تلویزیون آنها را به نمایش گذاشته تا خود و قربانیان آنها زیرو بم کارهایشان را مو به مو تعریف کنند و هیچکس هم نپرسد و اگر هم بپرسد بایکوت می شود که اگر این اراذل به این روز افتاده اند شما کجا بودید و آیا خودتان این سگها را باز نگذاشته بودید.اما چه نشسته ایم که در این وانفسای کش دادن روسری ها و مانتوها بلند کردن فاق شلوارها دانشجویان بی دفاعی نیز در بازداشت گاههای مخوف زیر شدید ترین شکنجه ها جسمی و روحی قرار دارند تا همچون دیگران مجبور به اعترافات تلویزیونی شوند.نمی دانم اینها چرا این گونه خود را در زیر این فشارها قرار می دهند گرچه اعتراف به جرم نکرده خیلی سخت است ولی حال که این آگاهی در جامعه بوجود آمده که دیگر این گونه نمایشها رنگی ندارد جان خود را حفظ کنند و از این مهلکه نجات دهند مگر همین عسگر اولادی مسلمان در زندان شاه این کار را نکرد.

 

خیابان هنر

سازمان فرهنگی هنری شهرداری هر هفته برنامه ای را بنام "خیابان هنر" در یکی از خیابانهای تهران برگزار می کنه. در این برنامه که روزهای چهارشنبه از ساعت 4 تا10 شب برگزار میشه عده ای از هنرمندان در زمینه های مختلف کارهای خود را به نمایش می گذارند.درواقع در مسیر یک خیابان شما با انواع و اقسام کارهای دستی و نمایشی آشنا می شوید.  

 

در بخشهای دیگر هر کسی به کاری مشغول است یکی طراحی چهره می کنه یکی دیگر شیشه گری را به نمایش می گذاره و عده ای هم سفالگری و کار چوب را ارائه می کنند. یکی از کارهای  جالبی که دیدم ویترای روی چوب بود و دیگری طراحی رو چوب با سوزاندن آن بود.

 

 

یکی از کارهای نمایشی هم از گروه چهره بود که عروسگ گردانی توسط پاهایشان بود که باز هم یک کار جدید بود

 

قراره هفته آینده همین گروه تو پارک ملت برنامه داشته باشه . اگر هم دوست دارید از برنامه  های آینده آن با خبر شوید می توانید به سایت این گروه مراجعه کنید

به هر حال گذراندن یکی دو ساعت متفاوت از شلوغی های رایج این شهر، خالی از لطف نخواهد بود.

همه چیز داره درست میشه

یک روز بعد از ظهر وقتی اسمیت داشت از کار برمیگشت خانه، سر راه زن مسنی را دید که ماشینش خراب شده و ترسان توی برف ایستاده بود .اون زن برای او دست تکان داد تا متوقف شود.
اسمیت پیاده شد و خودشو معرفی کرد و گفت من اومدم کمکتون کنم.
زن گفت صدها ماشین از جلوی من رد شدند ولی کسی نایستاد، این واقعا لطف شماست .
وقتی که او لاستیک رو عوض کرد و درب صندوق عقب رو بست و آماده رفتن شد, زن پرسید:" من چقدر باید بپردازم؟"
و او به زن چنین گفت: " شما هیچ بدهی به من ندارید. من هم در این چنین شرایطی بوده ام.
و روزی یکنفر هم به من کمک کرد¸همونطور که من به شما کمک کردم.
اگر تو واقعا می خواهی که بدهیت رو به من بپردازی¸باید این کار رو بکنی.
نگذار زنجیر عشق به تو ختم بشه!"
چند مایل جلوتر زن کافه کوچکی رو دید و رفت تو تا چیزی بخوره و بعد راهشو ادامه بده ولی نتونست
بی توجه از لبخند شیرین زن پیشخدمتی بگذره که می بایست هشت ماهه باردار باشه و از خستگی روی پا بند نبود.
او داستان زندگی پیشخدمت رو نمی دانست¸واحتمالا هیچ گاه هم نخواهد فهمید.
وقتی که پیشخدمت رفت تا بقیه صد دلار شو بیاره ، زن از در بیرون رفته بود ،
درحالیکه بر روی دستمال سفره یادداشتی رو باقی گذاشته بود.
وقتی پیشخدمت نوشته زن رو می خوند اشک در چشمانش جمع شده بود.
در یادداشت چنین نوشته بود:" شما هیچ بدهی به من ندارید.

من هم در این چنین شرایطی بوده ام. و روزی یکنفر هم به من کمک کرد،همونطور که من به شما کمک کردم.
اگر تو واقعا می خواهی که بدهیت رو به من بپردازی،باید این کار رو بکنی.
نگذار زنجیر عشق به تو ختم بشه!".
همان شب وقتی زن پیشخدمت از سرکار به خونه رفت در حالیکه به اون پول و یادداشت زن فکر میکرد به شوهرش گفت :"دوستت دارم اسمیت همه چیز داره درست میشه