این دفعه....

تو جلسه ای، سخنران، در ابتدا خود را معرفی کرد، معمول بر آن است که سوابق فرد قبل از جلسه  به اطلاع مدعوین می رسد اما گویا این آقا دوست داشت خودش معرف خود باشه، مدتی مسول فلان سازمان ، زمانی دیگر خدمت در بهمان نهاد و همین طور ادامه داد بعد هم موضوعی را بعنوان مبحث سخنرانی قرار داد و در انتها طبق معمول برخی جلسات به ظاهر آزاد نوبت به پرسش و پاسخ رسید و چون نظارت استصوابی در تمام تاروپودمان نفوذ کرده مجری درخواست کرد سوالات مکتوب باشد تا به آن پاسخ داده شود و شاید به برخی هم پاسخ داده نشود.

همه اینها را گفتم تا این را بگویم آقائی از وسط جلسه بلند شد و گفت من می خوام سوالم را شفاهی بپرسم سخنران هم ژستی به خود ش گرفت و به او اجازه داد تا سوالش را بپرسه آین آقا که گویا نیازی به اجازه گرفتن نمی دید ادامه داد حاج آقا!! شما گویا در تمام این مسئولیتهائی که داشته اید و برشمردید ، فرد بسیار مسئولیت پذیری بوده اید؟ سخنران هم دستی به ریشهایش (ببخشی محاسنش) کشید وکلی اظهار شرمندگی نمود و از این حرف سوال کننده تشکر کرد.این آقا ادامه داد من 25 ساله مدیر یک مدرسه هستم و هیچ مسئولیت دیگری هم نپذیرفته ام با این حال یک موی سیاه در سر ندارم اما شما با تمام مسئولیتهائی که پذیرفته اید و موفقیتهائی که در این راه کسب کرده اید یک موی سفید در سرتان دیده نمی شه.

به نظرم سخنان رئیس دانشگاه کلمبیا خطاب به احمدی نژاد کار صحیحی نبود. با این حساب که می دانم احمدی نژاد برخاسته از همان گروهی است که برهم زننده و توهین کننده به جلسات سخنرانی دگر اندیشان بوده و هستند.آنانی که با ضرب و جرح و پرتاب کردن صندلی و کفش حرف خود را می زنند.

چه ربطی بین این دو موضوع بود؟

 

الان کامنت می گذارند بازهم با خودت بودی؟

آ....

مسکن می خوای چکار

در جائی که معاون سازمان گردشگری از حضور یانگوم و آمیتا باچان در ایران خبر می دهد وزیر مسکن با آن لبخند ملیحش درافشانی کردند و فرمودند ساکنان شهرهای بزرگ امیدی به خانه دار شدن نداشته باشند. همانهائی که روز اول وعده گشایش در مشکل مسکن مردم می دادند و اقدام به ثبت نام اینترنتی وام 10 میلیونی کردند و آن بلا را بر سر مسکن آوردند که همه می بینیم حالا خود اقرار به ناتوانی خود می کنند اقرار از این بابت که مردم خود از مدتها قبل می دانستند که دیگر امیدی برایشان باقی نمانده است.

ولی لااقل حالا اگر خانه ای در بساط نیست و شکمها هم خالیست ، دل خوش دار که یانگوم و آمیتا پاچان خواهند آمد.

 

با خودم هستم

خیلی بی نظم شدم. قبول دارم. خوب پیش میاد دیگه!!

فکر می کردم، از سر یه جریانی ، که گویا میهمان این ماه سفره خداوند نیستم، آخر شما اگر مهمان فلان مقام کشوری هم باشید به صرف همین عنوان کلی ، ملاحظه حال و احوالت را می کنند. حال اگر نکنند پس یعنی نیستی دیگر، بی خود هم نباید خودمان را گول بزنیم. کاری به امتحان پس دادن و از این جور حرفها ندارم.

همین که می گویند خداوند دعوتمان کرده به میهمانی خودش و ما آداب این میهمانی را رعایت نکنیم کنارمان می گذارند، شوخی هم با کسی ندارند. آداب میمهانی نه اینکه توضیح المسائل را از بر بشیم و مو به مو اجرا کنیم.نه!

خلاصه بد روزگاریست.

جمعه ای رد از جائی رد می شدم دیدم جوانی سر یکی از این صندوقهای صدقات حسابی مشغوله، جلوتر که رفتم دیدم یک اسکناس را از دیچه باریک صندوق بیرون کشید و سریع دور شد. خوب حتما" حق حقوقش را کمیته امداد نداده و او هم اینجوری تلافی کرده است.

آخه !! این روزهای همه خودشونو محق می پندارند ، همه می گویند حق با ماست، حق و حقوقمان پایمال شده، هیچکس به این فکر نمی کنه که ممکن است چقدر در حق دیگران بناحق رفتار کرده باشه، بهتون بر نخوره، همه اینها را به خودم می گفتم.