نماز عید

نماز عید فطر چه زیباست. از خواندن قنوت آن بسیار لذت می برم ، دعائی در نهایت سادگی و دلنشین

اللهم اهل الکبریاء و العظمه و اهل الجود والجبروت و اهل العفو ورحمه...

هر کس گوشه ای از خیابان جای خالی ای پیدا می کند سجاده اش را پهن می کند دستها را سوی آسمان می برد و از خداوند طلب خیر و برکت پس از یکماه روزه داری می کند

عیدتان مبارک

الغصه..

این قصه ما به غصه رسید.آقا رضا آرد فروش که موتور فروشی داره گفت چک را از جمشیدی بابت فروش موتور سیکلت گرفتم جمشیدی هم دو تا رسید آورد که چک را از آقای فهمی گرفته بود و او هم از موسی عباسی و دست آخر یه نفر را روز شنبه با خودش به آگاهی آورد که چک را بقول خودش به آقا موسی داده بود.این جوانک لاغر اندام بیست ساله بنام داود محمدنژاد گفت مغازه مرغ فروشی تو میدان تره بار بهمن دارم و چک را شاگرد مغازه گرفته و نمی دانسته که می بایست رسید بگیره، آخه بچه است تازه از روستا آمده حالیش نیست.

افسر آگاهی گفت تو بازداشتی ، به برادرش زنگ زد، چیزی نگذشت دو نفر آمدند با دویست هزار تومان پول که رضایت بدهم و بروند، گفتم اگر شاگرد مغازه گرفته این بچه را احضار کنید ، زنگ زدند بعد از سه ساعت اومد یه جوون هیکلی ،گفتم بچه که می گفتی اینه؟!! این بچه ! تا رسید گفت چک را خودش تحویل گرفته اینجا بود که اعتراف کرد تراول را خودم گرفتم اونها که مرغ خریدند  دو نفر بودند تراول را دادند با یه پیکان سفید رنگ فرار کردند!!!

وقتی پرسیدم کی تراول را گرفتی یه بار گفت چهارشنبه دفعه دیگه گفت پنجشنبه دست اخر گفت جمعه اونم ساعت 8 شب، وقتی رسید آقا موسی را که تراول را از این پسره گرفته دیدم تاریخ دریافت همان تاریخ روز سرقت یعنی جمعه بود.

ساعت دو بود که افسر پرونده منو کنار کشیده میگه این دزد کیفت نیست فقط یه اشتباه کرده که رسید نگرفته و تو این دردسر افتاده حالا می تونی بجز مدارکت خسارت مادی ات را ازش بگیری ، باورم نمی شد، گفتم یعنی چی؟ گفت : چقدر خسارت مادی داشتی؟ گفتم حدود 700 تومن گفت بهش می گم برداره بیاره اگر دزدت پیدا شد بهش برگردان!! پسره را صدا کرد و بهش گفت این مبلغ را فردا بردار بیار. آنقدر خوشحال شدند که حد نداره.کلی تشکر کردند.

اونروز و اون شب با خودم کلی کلنجار رفتم گفتم اخه مگه میشه یکی بگه من بی گناهم ولی حاضر باشه کل خسارت را بپردازه حداکثر اینه که بگه من پول چک سرقتی را می دهم. بهر حال یا راست می گه یا خلاف واقع اگر دزد نیست و واقعا" بی خبره که گرفتن پول معنا نداره و اگر مقصره که اینجوری موضوع ماست مالی میشه میره.

صبح رو بعد رفتم میدان تره بار بهمن، پرس و جو کردم  گفتند روز جمعه میدون تا ساعت یک بازه و هیچ بار مرغی هم نمیاد. برگشتم آگاهی دیدم متهم پرونده یه گشوه وایساده تا رسیدم یه پاکت از تو جیبش درآورد و گفت 600 هزار تومن آوردم .رفتم پیش افسر پرسیدم صحت حرفها این شخص را کی تایید می کنه؟ گفت خودم تایید می کنم.گفتم بدون بررسی؟ گفت : درست می گه.گفتم خودم بررسی کردم تو اون روز و اون ساعت نمی تونسته بابت فروش مرغ این تراول را گرفته باشه. پسره را صدا کرد و پرسید چک راکی گرفتی؟ گفت نمی دونم !! پرسید چه ساعتی؟ گفت نمی دونم، یادم نیست . خلاصه همه چیز را فراموش کرده بود. پرسید چقدر مرغ فروخته بودی گفت 240 تومن که همین تراول 200 تومنی را دادند و فرار کردند. و با اطمینان می گفت روز جمعه تا 8 شب میدون بازه.

به افسر تاکید کردم من نمی تونم این پول را به این شکل بپذیرم و ابهامات زیادی در این پرونده وجود داره ، اگر ایشان دزد کیف من هم نباشه ، به نظرم مطالبی که عنوان می کنه با واقعیت همخوانی نداره ، درخواست می کنم پرونده ام را به دادسرا بفرستید تا قاضی بررسی کند

القصه...

کارمند اداره آگاهی و دادسرا شده ام.صبح به صبح اونجا کارت می زنم و در طول روز اگر فرصتی پیش بیاد دو ساعتی مرخصی می گیرم و سری به شرکت می زنم تا کارها را رتق و فتق کنم.

دو هفته است که از کار و زندگی افتاده ام

ماجرا از آنجا شروع شد که روز جمعه ای عصر به همراه همسر محترمه در حال گذر از خیابان کیف دستی ام توسط سرنشین یک موتور سیکلت سرقت شد. همیشه بند کیف را به دستم می انداختم اما آنروز نمی دانم چرا فراموش کرده بودم ، واقعا" یه لحظه شوکه شدیم، باور کنید اون لحظه فکر کردم یکی داره با من شوخی می کنه، اما واقعیتی بود که در حال اتفاق افتادن بود.خیابان خلوت بود و سارقین سریع دور شدند.

خودمان را به کلانتری رساندیم، پرونده ای تشکیل شد وباید می گفتم که چی تو کیفم داشتم، ذهنم یاری نمی کرد، کارت ماشین، بیمه نامه، کارت سوخت(وای...)،دسته چک، دوربین دیجیتال(اونم با کلی عکس)،مقداری وجه نقد از جمله یک تراول چک دویست هزار تومانی، افسر کلانتری گفت شماره تراول را داری؟ یادم افتاد همین دیروز محمد، یکی از بچه های شرکت از بانک گرفته بود، گفتم آره ، زنگ زدم به محمد گفتم برو شرکت شماره را به من بگو، اونم بنده خدا رفت شرکت  و زنگ زد گفت برگه نیست اما چون دوبرگ تراول بیشتر نبوده و یکی را خودم نقد کردم فردا  صبح از بانک شماره اش می گیرم. ایکاش این شماره پیدا نمی شد، دلیلش را بعدا" می گم.

به هر حال پرونده تشکیل شد و دادند دستمان و گفتند ببرید آگاهی ، کجا؟ پایگاه چهارم ، زیر پل سیدخندان،تا رسیدیم آگاهی و پرونده را تحویل دادم افطار شده بود، چه جمعه نحسی بود.

شنبه صبح رفتم آگاهی با شماره کلاسه ای که بهم داده بودند منتظر شدم تا اطلاعات را تو رایانه ثبت کنند البته این کار یکبار تو کلانتری هم انجام شده بود، بابا سیستم مکانیزه شده خبر ندارید، من شصت و هفتمین نفری بودم که پرونده کیف قاپی ام تو آنروز ثبت می شد، آمار های دیگر هم جالب بود، اینها را از لیستی که کنار دست تایپیست بود برداشتم، چون با وارد کردن هر پرونده اعداد را اصلاح،آپدیت، می کرد، سرقت موتور 54تا ، سرقت اتومبیل  38 مورد ،سرقت منزل 42 مورد بقیه هم یادم نماند،تازه می گویند در ماه مبارک آمار جرم و جنایت کاهش می یابد.

البته بگم اول وقت رفتم بانک و شماره تراول را گرفتم ووقتی پروند ه ام دست افسر آگاهی افتاد، با اعلام شماره آن گفت باید برای توقیف آن دستور قضائی گرفته شود.

کی؟

فردا می فرستیم دادسرا، پس فردا بیا جواب بگیر.

اگر تا آن موقع وصول شد چی؟

این روال باید انجام بشه.

هیچی ،دوشنبه رفتم نامه آگاهی همراه با دستور قضائی را گرفتم بردم بانک تجارت، ساعت چنده 13:30، گفتند آخر وقته ، فردا بیا.

صبح سه شنبه نامه از امور حقوق بانک گرفتم، بردم امور مالی، زد تو سیستم گفت دیروزتراولت وصول شده.کجا؟ شعبه چهار راه عباسی!!

چهار راه عباسی کجاست؟

گمرک، خیابان هلال احمر.

برگشتم امور حقوقی، نامه دادند خطاب به آن شعبه که اطلاعات وصول کننده را اعلام نمائید. تو راه که می رفتم ، می گفتم اگر با شناسنامه جعلی و یا دزدی وصول کرده باشند که نمی توان ردی پیدا کرد.

رئیس شعبه سریع پیگیری کرد تراول را درآوردند و گفتند وصول کننده شخصی است بنام رضا آرد فروش است مشتری خود بانکه، موتور فروشه.

 با اطلاعات شعبه برگشتم آگاهی ، مشخصات فرد را اعلام کردم وبا اقا رضا تماس گرفتند قرار شد روز پنجشنبه تو اداره آگاهی حاضر بشه

ادامه دارد

توبه نصوح

چهارشنبه همزمان با شهادت امیرالمومنین شبکه دو فیلم توبه نصوح محسن مخملباف را پخش کرد ، آنهم با اعلان قبلی و تاکید بر هنر نمائی فرج اله سلحشور و نه کارگردانی محسن مخملباف، علت اینکه چرا امروز با گذشت 26 سال تلویزیون این فیلم را مجددا پخش کرده نمی دانم در حالیکه تو همین سریالهای آبکی فعلی انواع و اقسام گناهان و مدلهای مختلف شیطان را به تصویر کشیده اند تا هشداری باشه برای مردم ، فقط مردم، که مواظب باشید دروغ نگوئید و اگر به مال وثروتی رسیدید دیگران را فراموش نکنید. حالا می خواستند با نمایش این فیلم سه دهه پیش که نمودی از فضای ایدئولوژیکی آن زمان بود، چه چیزی را به مردم حالی کنند نمی دانم.

با دیدن آن، سال 60 را بخاطر آوردم که تو سالن مسجد فاطمیه با بروبچه های دیگه پای دستگاه آپارت نشستیم و این فیلم را تماشا کردیم. خاطرم میاد دم در مسجد اطلاعیه تشکیل کلاسهای ایدئولوژیک نصب شده بود که نمی تونستم درست این کلمه را بخوانم ، در آن فضا محسن مخملباف چنین فیلمی را ساخت، الان محسن خان مخملباف در وادی دیگری سیر می کنه و فیلمهائی می سازه که نه تنها خودشان بلکه اسمشان را هم نمیشه تو این مملکت به زبان آورد. صحنه هائی را خلق می کنه که در کنار صحنه های فیلم توبه نصوح مصداق بهشت و جهنم است. آیا خود مخملباف هم از گذشته اش توبه کرده؟ البته او 8 سال پس از همین فیلم توبه کرد اون موقع که نوبت عاشقی و شبهای زاینده رود را ساخت. الان او در حال گذراندن سیرو سلوک عرفانی خویش در این وادی است.

البته این فیلم و بیشتر نامش یه خاطره دیگر را هم بیادم آورد و آن روایت قصه توبه نصوح مولانا در مثنوی معنوی توسط استاد ادبیات مان بود. چه با آب و تاب آن را بر زبان راند که باعث شد برخی از کلاس بیرون  بروند و فردایش غائله ای بین  برخی دانشجوها بوجود آمد و آقایان متهم به بی غیرتی شدند. یادش بخیر