نان


وقتی که یک تفاوت ساده در حرف

                                          کفتار را به کفتر تبدیل می کند

باید به بی تفاوتی واپه ها   و واژه های بی طرفی مثل

                                                                   نان دل بست

نان را از هر طرف که بخوانی نان است.

                                                        قیصر امین پور

جمکران


روز جمعه را متعلق به آقا امام زمان می دانند. و سه شنبه شبها شب زیارتی آقا در مسجد جمکران است.
در ایام عید بعد از چهار سال فرصتی دست داد تا در راه کاشان سری به جمکران بزنم.این مسجد را به طور وسیعی گسترش داده اند.که میبایست برای رسیدن به داخل آن مسافت طولانی طی کرد.
موضوع جالب «چاه عریضه»‌ است.نخست بگویم چاهی در پشت بنای مسجد قراردارد که بر اساس روایات موجود (معتبر یا غیر معتبر ؟)اگر کسی عریضه ای خطاب به امام زمان دارد میتواند آنرا بر روی کاغذی نوشته و داخل این چاه بیندازد. حال چگونه به دست آقا می رسد نمی دانم.
 چهار سال پیش که آنجا بودم این چاه در سطح زمین نمایان بود و شبکه برآمده فلزی روی  آن قرارداشت و مردم حتی به آن دخیل بسته بودند .در چند متری آن نیز چاه دیگری موجود بود.
 حالا که دوباره رفته بودم ؛دیدم ساختمان بزرگی بر روی چاه بنا کرده اند و محوطه اطراف این ساختمان را به زنانه و مردانه تقسیم کرده اند و در این ساختمان چند خانم و آقا حضور دارند و عریضه های مردم را گرفته و داخل چاه می اندازند .البته شما دیگر چاه را نمی بینید .
با خودم گفتم اگر آقا زنده است که هست و اعتقاد داریم در همه جا حضور دارد . و مقدرات ما به امضای او می رسد (اگرچه امروز به برکت جمهوری اسلامی شرح وظایف آقا گسترده شده و حتی لیست نمایندگان مجلس را نیز به قول حضرات امضا نیز می کند) چه لزومی به این تشریفات و تشکیلات .آیا اینها جز انحراف از اصل موضوع نیست ؟

تصادف


دیروزهنگام رد شدن مادرم ازعرض خیابانی در کرج و ازروی خط کشی عابر پیاده یک ماشین مسافرکش با او برخورد کرد.
روی دادن اینگونه حوادث برای طرفین همواره مشکل ساز است . از اینجا به بعد سیل التماسها و خواهشها مبنی بر گرفتار بودن و درخواست گذشت کردن سرازیر می شود.
دیروز توی بیمارستان چند نفر دیگر نیز که دچار تصادف شده بودند وجود داشتند. خانمی بود که کیفش را کیف قاپها زده بودند که به علت مقاومت وی باعث شده بود به زمین خورده و آسیب ببیند.
دیگری نیز اتومبیلی به برخورد کرده بود.راننده و چند نفر دیگر درخواست بخشش از او را داشتند.لیست بلند بالائی از مشکلاتی که اکثر قریب به اتفاق مردم با دست به گریبانند بیان می کردند تا بلکه رضایت بگیرند.
مثلا می گفتند که راننده مستاجر است و خرج چند سر عائله را می دهد. اطرافیان بیمار نیز می گفتند اکثر مردم مستاجرند و این دلیلی بر بی تقصیر بودن شما نیست.
همین آقائی که طرف ما بود نیز میگفت چهار تا بچه دارم و خرج آنها را از این ماشین در می آورم.او می خواست تا ما مدارک اورا از پلیس بگیریم.
نباید هرگز به راننده ها و اتومبیلها اعتماد کرد و همواره می بایست با هوشیار عبور و مرور کنیم .چرا که حادثه در لحظه ای رخ می دهد.

صلاحیت


این روزها بحث صلاحیتها دوباره داغ می شود.آنچه غالب است آنکه فرد با ایمان ؛ زجرکشیده ؛حامی دردمندان و... از این قبیل صفات باشد.
آنچه که مهم نیست ویا در درجه های پائین تر است توانائی علمی و اجرائی فرد است. البته این مشکلی است تمام دستگاههای ما با آن روبرو هستند.
فردی را می بینی که بعنوان سرپرست یک مجموعه می گمارند که آگاهی و تجربه آن کار را ندارد تنها معیار انتخاب آنست که «آدم خوبی » است.
ابن خوب بودن نیز سلیقه ای است که مهمترین آن گوش به فرمان بودن است .فقط کافیست بر روی کارهای ارجاعی بنویسد «برادر یا خواهر.......اقدام شود» .این نشانه توانمندی یک رئیس
خوب می باشد.
جالب آنکه این فرد توانائی پاسخگوئی به ساده ترین سوالات در زمینه کاری خود را ندارد.صرفا به علت روابط فامیلی و آشنائی پستهای بالاتر را اشغال کرده است.
 آنان به علت ناتوانی و عدم اشراف به کار همواره به نیروهای زیر دست خود وابسته اند .
یک نکته همواره وجود دارد که «بر سر رئیسی که بی سواد است به راحتی می توان کلاه گذاشت»