دانشکده در آتش

دیروز جمعه به اتفاق خانواده در باشگاه دو نفت وقت ناهار رزرو  کرده بودیم.حوالی ساعت 30/13 به هنگام ناهار برق باشگاه قطع شد که علت آنرا آتش سوزی اعلام کردند. با خودم گفتم یعنی کجا آتش گرفته است. صدای ماشینهای آتش نشانی بگوش می رسید. بعد از مدتی برق وصل شد و این یعنی آنکه خطر رفع شده بود. وقتی از در سالن باشگاه بیرون آمدیم و دیدم  ماشینهای آتش نشانی جلوی دانشکده توقف کرده اند دلم ریخت. آتش مهار شده بود. صحنه بدی را می دیدم. طبقه فوقانی دانشکده که سالن اجتماعات و مرکز آموزش CIMA بود بکلی سوخته بود.این دومین آتش سوزی در این دانشکده می باشد .یکبار هم 13 سال پیش مرکز آموزش زبان مجهز  همین دانشکده در آتش سوخت و خاکستر شد. تاسیساتی هم  که در پشت بام این دانشکده ساخته شده بود و تماما از چوب بود همواره در معرض این خطر قرار داشت . هنوز علت آتش سوزی آنهم در یک روز جمعه معلوم نیست. جای جای این دانشکده یادآور خاطرات تلخ و شیرینی است که همواره در ذهنم باقی است و دیدن آن به این شکل بسیار سخت و مشکل است.عکس آنرا اینجا ببینید

یک با یک برابر نیست

معلم پای تخته داد می زد
صورتش از خشم گلگون شده بود
و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان

ولی آخر کلاسی ها
لواشک بین هم تقسیم می کردند
و آن یکی در گوشه دیگری
خاطرات را ورق می زد

معلم با خطی خوانا بر روی تخته ای کز ظلمت تاریک غمگین بود
تساوی را چنین نوشت: یک مساوی یک

از میان شاگردان یکی برخاست
همیشه یک نفر باید به پا خیزد
به ارامی سخن سر داد
تساوی اشتباه فاحش و محض است

نگاه بچه ها ناگاه به یک سو خیره شد
و معلم مات بر جا ماند
و او پرسید: اگر یک فرد انسان ؛ واحد یک بود
آیا باز یک با یک برابر بود؟
سکوت مدهوش بود و سوالی سخت

معلم فریاد زد : آری برابر بود
و او با پوزخندی گفت
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
آنکه زر و زور به دامن داشت بالا بود
و آنکه قلبی پاک و دستی فاقد زر داشت پایین بود
اگر یک فرد انسان واحد یک بود!
این تساوی زیر و رو می شد
حال می پرسم:
یک اگر با یک برابر بود
نان و مال مفت خوران از کجا آماده می گردید؟
یا چرا بچه فقیر محله ما هر شب گرسنه سر بر روی زمین می گذاشت
یک اگر با یک برابر بود
پس آنکه سیلی روزگار خورده
پس آنکه پشتش زیر بار فقر خم می شد
یا که زیر ضربات شلاق له می شد

معلم ناله آسا سخن را قطع کرد و گفت
بچه ها در جزوه خود بنویسید
که یک با یک برابر نیست
یک با یک برابر نیست!!

WC


شهرداری پس از نصب یک تلویزیون  100 متر مربعی در غرب میدان ونک ، در ظلع جنوب شرقی آن یک سرویس بهداشتی یا آبریزگاه پیشرفته ساخته است. تمام قسمتها دارای سنسور می باشد. برای ورود به هر کابین ، یک سکه 25 تومانی لازم است تا در باز شود و این مبلغ به شما 10 دقیقه فرصت استفاده می دهد و در صورتی که بیشتر بمانید زنگ اخطار به صدا در می آید و آبروی شما می رود. به محض بیرون آمدن ، سیفون بطور خودکار عمل می کند . برای شستن دستها نیز کافیست دستتان را زیر شیر بگیرید تا آب از شیر جاری شود و دستگاههائی هم برای خشک کردن قرارداده اند . که به همین شکل عمل می کنند. حال معلوم نیست اگر برق برود چه خواهد شد.

مردم ما هم که از این چیزها ندیده اند. تصور کنید آقائی با عجله بسیار وارد سرویس شود و در  همان حال که کمر بندش را دارد باز می کند  با راهنمائی  مسئول نگهداری این سرویس متوجه شود که باید یک 25 تومانی همراه داشته باشد  در غیر صورت امکان استفاده از دستشوئی نخواهد داشت .حال حساب کنید که آن بیچاره  در آن لحظه با آن وضع اسفناک 25 تومانی از کجا می تواند  پیدا کند.گمان کنم بساط 25 تومانی فروشان ، همانند 2 ریالی فروشان قدیم جلوی کیوسکها ، جلوی این آبریزگاهها هم برقرار شود . البته اگر سیستم بگونه ای بود که کارت اعتباری هم قبول می کرد مناسب تر بود !!! .

اما هر چه باشد اینکه بخواهیم یا نخواهیم ، در آستانه ورود به دنیای پیشرفته از  راه دروازه تمدن جهانی هستیم. چه شود.

دفاع مقدس


امروز آخرین روز هفته جنگ یا به بیانی هفته دفاع مقدس است .گرچه در این هفته درگیری یک موضوع مقدس دیگر بنام انرژی هسته ای شدیم و اینطور که پیش می رود در آینده هفته دفاع از این انرژی هم خواهیم داشت بد ندیدم صحبتهای آقای بهزاد نبوی را که در خصوص ایام جنگ در اینجا بیاورم .او می گوید : «دوران جنگ ما به چند مرحله تقسیم مى شود. یک ماه اول غافلگیرى بود که عراق به سرعت در ایران پیشرفت کرد و بخش هایى از جنوب و غرب کشور را تصرف کرد. دوره دوم تثبیت بود که نیروهاى مسلح توانستند خود را سازماندهى کنند و در مقابل تهاجم ایستادگى کرده و تقریباً جلوى پیشروى هاى جدید را بگیرند. دوره سوم با شکست محاصره آبادان شروع مى شود و با فتح خرمشهر به پایان مى رسد. تا این مرحله جنبه دفاعى جنگ وجه غالب آن بود.امام در این مقطع اعتقاد داشتند که جنگ باید پایان یابد اما در اثر برخى مخالفت ها و تصور پیروزى هاى بزرگ تر و در زمانى کوتاه، جنگ ادامه یافت. تفاوت قواعد جنگ در حالت دفاعى و تهاجمى درک نشد، متوجه نشدیم بین آزادى خرمشهر و فتح بصره تفاوت زیاد است و این مسئله قواعد متفاوتى حتى در سطح بین الملل دارد. به این ترتیب وارد مرحله چهارم جنگ شدیم. پس از فتح خرمشهر تا فتح فاو پیروزى نظامى ارزشمندى را به دست نیاوردیم هرچند که عملیات رمضان، خیبر و بدر و... مهم بودند. در عملیات خیبر نیروهاى ما روى یک دریاچه باتلاق به سرعت
۱۸ کیلومتر پل زدند تا بتوانند دو جزیره کوچک را در آن دریاچه تصرف کنند اما در واقع این فتح فاقد ارزش نظامى بود و در این دوره نیروهاى ما در یک حالت تثبیت نسبى به سر مى بردند. (هرچند در عملیات کربلاى ۵ ما مارش پیروزى مى زدیم اما در عمل براى پیشروى سه کیلومترى حدود سى هزار شهید دادیم...) در اواخر این مرحله قطعنامه ۵۹۸ صادر و بلافاصله از سوى عراق پذیرفته و از سوى ایران مخالفت مى شود چرا که ما در انتظار یک پیروزى بزرگ سپس پذیرش آتش بس بودیم. مرحله پنجم جنگ پس از بازپس گیرى فاو از سوى عراق آغاز و تا پذیرش آتش بس ادامه مى یابد و زمانى که آتش بس را پذیرفتیم وضعیت ما در جبهه ها بسیار بحرانى بود. امکان داشت هر لحظه جنوب ایران جدا شود و آن زمان امام چون دریافت که خطر بزرگى در کمین است آتش بس را پذیرفت».


بعد از بحرانی شدن اوضاع پرونده انرژی اتمی ، اصلاح طلبان سخنان احمدی نژاد در سازمان ملل را عامل اصلی برگشتن نظر اروپا می دانند. چرا که تا قبل از آن حتی وزیر خارجه آمریکا هم  احتمال تصویب چنین قطعنامه ای را بعید می دانست. جالب آنست جناح راست از این سخنرانی با افتخار یاد می کند و آنرا فتح الفتوحی می داند که پوزه مستکبرین به خاک مالیده شد. اما  جالب ترین آن سخنان آقای علی دوانی  در جلسه انصار  است که گفته «یکی از نشانه‌های پیش از ظهور، انقلاب و حضرت امام می‌باشد که شخصی خارجی به من می‌گفت اگر مرزها باز بود و برای سفر احتیاج به گذرنامه نبود، بسیاری از مردم دنیا مشتاق به حضور در ایران بودند که ببینند این چه کشوری است که به مقابله با قلدرهای عالم برخاسته و هیچ باک و هراسی هم از آنان ندارد. آنقدر به ایران می‌آمدند که دیگر جایی برای شما باقی نمی‌ماند و یا همین نطق چند دقیقه‌ای آقای احمدی‌نژاد که دنیا را تکان داد»

حالا در همین خصوص ابراهیم نبوی گفته است « ما هم همین را شنیده بودیم، گفته بودند که وقتی امام زمان بیاید یک موجودی به نام دجال پیدا می شود و یک حرف هایی می زند، ولی کسی نگفته بود منظورشان کیست. استاد علی دوانی، روحانی و مورخ در جلسه هفتگی انصار حزب الله نطق احمدی نژاد در مجمع عمومی سازمان ملل را از نشانه های پیش از ظهور امام زمان دانست»



خاتمی هم بازنشسته شد . بخوانید .مبارک است انشاء الله . امیدوارم سر مشق دیگر شیفتگان خدمت هم قرار بگیرد که این روز از فرط شیفتگی اکس زده اند و هم زمان تو هیات دولت و شورای نگهبان و قوه قضائیه کار می کنند.