بد سلیقگی

قرار بود از امروز واگذاری مرحله اول خودرو تندر90آغاز شود. مرحله اول شامل 1200 نفری می شوند که از بین خیل عظیم ثبت نام کنندگان سال گذشته به قید قرعه انتخاب شده اند.

کاری به اینکه آیا انجام شده یا نشده ندارم .صحبتم چیز دیگری است. وقتی به مشخصات این اتومبیل مراجعه کنید شاخصه های ، راحتی ، اطمینان، آرامش ، مناسب خانواده و چند چیز دیگری به چشم می خورد. اما تا حالا دقت کرده اید چه نام بی ربطی برای آن انتخاب کرده اند.

با شنیدن نام تندر ناخودآگاه آدم یاد موشک ، ا‍ژدر، جنگنده و از این قبیل موارد می افتیم بعید می دانم با شنیدن این اسم احساس خوشایند و خوبی به کسی دست دهد .قرار هم نیست ماشین مسابقه هم بخریم.

یقیناً انتخاب این نام همانند موارد مشابه بسیاری دیگر نهایت بد سلیقگی است.شاید از آنجا که دولتمردان جدید همواره مروج سیاست تهاجمی هستند ، خواسته اند در انتخاب نام این وسیله نقلیه هم از این سیاست عدول نکنند

چیزی نبود

هروقت زنش مریض می شد با وجود این که سر در نمی آورد

بهش می گفت: چیزی نیست

زن هم خودش را نمی باخت و خوب می شد.

اماوقتی خودش مریض شد

هرچقدر گفتند: چیزی نیست حالش بدترشد و مرد

اما واقعاً چیزی نبود

رفته بودیم گل بچینیم...

 این روزها آژانسهای مسافرتی تورهای یکروزه ای راه می اندازند و گروهی از مردم را به بهانه گلابگیری راهی قمصر و نیاسر می کنند. بازدید کننده های محترم را تو خیابان اصلی قمصر و زیر آبشار نیاسر یه تاب می دهند وچهار تا دیگ جوشان و چهار تا کوزه گردن بلند در آب فرو رفته را نشانشان می دهند و خسته و کوفته بر می گردانند. در حالی که نهایت زیبائی و لطافت این برنامه در گل چینی آن است .آن هم صبح زود آن زمان که آفتاب بالا نیامده و هوای خشک آن محیط تف دیده قابل تحمل است. بودن در این گلستان پر گل و استشمام عطرگلها حال و هوائی است وصف نشدنی . گوئی گوشه ای از بهشت است اینجا. 

 

 

غنچه هائی که همین صبح تازه شکوفا شده اند.هنگامی که دست می بری تا این شاخه گل زیبا را از شاخه بچینی زنبوری را هم در حال نوشیدن شهد آن می بینی گوئی همه در این صبح زود آمده اند تا از این لحظات استفاده کنند و بهره ای ببرند. تیغهای ریز گل که به حکم اعتراض در انگشتان فرو می رود  نیز مانع چیدن آن نمی شود و بر جد و جهد خود اصرار می ورزیم و حاضر نیستیم حتی یک گل شکفته را بر شاخه باقی بگذاریم . کوله بار گلها را در گوشه ای خالی می کنیم این گلهای تازه شکفته در همین فاصله اندک آنچنان حرارتی را در میان خود ایجاد کرده اند شگفت انگیز، گوئی همه حال و هوای چیده شدنشان را برای دیگری با شور و حال حکایت کرده است.

 

 

 

 

 

هر بار که به اینجا می آیم و این چشم انداز را پس از طی کردن مسیری در حاشیه کوه در برابر خود می بینم حس خوشایندی دارم . آن باغ پر گل ،این منظره ،اون رودخانه همه و همه ...

و امان از بازگشت.

هر بار با خود می گویم یعنی می شه یه باره دیگه اینجارا ببینم.

شاید..

موش لاف

سه موش با یکدیگر صحبت می‌کردند. موش اول گفت: «من با فنر تله موش ورزش می‌کنم.» موش دوم گفت: «اینکه چیزی نیست! مرگ موش، پودر شربت من است.» موبایل موش سوم زنگ زد. به تماس جواب داد و به دوستانش گفت: «بچه‌ها بودند، گفتند گربه گرفته‌اند بخوریم.»