کلید زندان

خاطره ای از حجت الاسلام اکبرین

عصر یک روز زمستانی، در شورای سردبیری روزنامه نوروز، از عباس عبدی پرسیدم: "چرا با اینکه دو قوه مجریه و مقننه را نیز داریم، امّا کاری از پیش نمی‏بریم؟" عبدی بلافاصله پاسخ داد: "وقتی خاتمی رئیس جمهور شد و ناگهان دیدیم قدرت در مجلس پنجم متمرکز شد [مجلسی که اکثریّت آن را محافظه‏کاران تشکیل می‏دادند] فهمیدیم که باید در انتخابات مجلس، اکثریّت را به دست آوریم تا بتوانیم اصلاحات را به پیش ببریم. وقتی در مجلس پیروز شدیم دیدیم قدرت از مجلس هم پر کشید و در شورای نگهبان و قوه فضاییه و مجمع تشخیص مصلحت، متمرکز شد؛ واقعیّت این است که قدرت حقیقی در دست کسی است که کلید زندان در دست اوست!"

بازی

در ایام انتخابات هر یک از نامزدها به فراخور موقعیت و شرائط پیش آمده سخنانی را برای جلب نظر مردم عنوان می کردند. دراین میان مردم بودند که نمی دانستند که این سخنان را چگونه هضم کنند.

به این دو جمله دقت کنید

اگر مردم ببینند که به بازی گرفته شده اند ازحاکمان روی برمی گردانند.

مردم را باید به بازی گرفت تا احساس کنند که در فرآیند امور موثر هستند.

جمله اول از دکتر معین و جمله دوم را مهر علیزاده گفته است.

واقعا کدام درست است. یا به بیانی کدام به واقعیت نزدیکتر است.

 فکر می کنم مردم به بازی گرفته شده اند اما بازی که در آن موثر بودن در فرآیند امور دیده نمی شود.

مثلا رئیس جمهوری با 22 میلیون رای انتخاب می کنند که نمی تواند خواسته های آنها را پوشش دهد و یا مجلس ششمی انتخاب می کنند که طرحهای آن با ..... به بایگانی سپرده می شود.

گرما ؛ ترافیک ؛ مترو

امشب به هیچ وجه دلم وا نمی شود

گویا که خاطر کسی از من گرفته است


 

هوای تهران بسیار گرم شده است.واقعا امکان رفت و آمد از انسان سلب می شود . دیروز دما 43 درجه اعلام شد. سازمان هواشناسی در پاسخ مردمی که به این اعلام درجه هوا اعتراض داشتند گفت : این درجه ، درجه هوائی است که یک دماسنج در محفظه ای آلمینیومی و در ارتفاع 5/1 متری از سطح زمین و آن هم در سایه نشان می دهد. پس وسط خیابان انقلاب ، پشت چراغ قرمز ، داخل یک تاکسی قراضه که حرارات موتور هم داخل اتاقش می آید  جهنم است.

 

دیروز عصر خواستم برم میدان گمرک ،گفتم عصر برم هوا خنک بشود .ترافیک بیداد میکند. تصمیم گرفتم با مترو بروم تا سریعتر برسم.خط یک را تا توپخانه رفتم . بین راه تو ایستگاه طالقانی بعلت خرابی ترنی دیگر  چند دقیقه ای توقف داشت. تو ایستگاه توپخانه خط عوض کردم .جمعیت موج می زد .همه منتظر رسیدن ترن بودند..نمی دانم این صحنه را شاهد بودید که مردم پشت درها،آماده  می ایستند که تا باز شدند سریع بروند روی صندلیهای اندک ترن بنشینند. چقدر تاسف بار است . جوانی که از ایستگاه قبلی آمده بود و قصد پیاده شدن داشت با هجوم جمعیت به داخل ترن به دیواره مقابل چسبید !!!

هیچ تهویه ای وجود نداشت .جای تکان خوردن نبود . بوی عرق بدن مسافرها فضا را پر کرده بود ، به هیچ عنوان قابل تحمل نبود ، دو ایستگاه بعد پیاده شدم .

جای تاسف است بعد از 120 سال که از ساخت مترو لندن می گذرد ، تو مملکت ما دو خط نصفه و نیمه افتتاح شده  ، آن هم با این وضعیت اسف بار ، ... البته هنوز این به سرانجام نرسیده احمدی نژاد پروزه مونوریل یا ترن هوائی را شروع کرد. گویا قرار است ما فقط به هر چیزی یک ناخنکی بزنیم و در توهم پیشرفته شدن کشور بمانیم .

عقل گوسفندی


در خبرها آمده بود که در ترکیه یک گله گوسفند شامل 1480 رأس ، به دنبال یک گوسفند که از دره به پائین پرت شده ، خود را به پائین پرت کرده اند . اصل خبر.

 

شاید از اینگونه اتفاقات در دنیا روی دهد همانند به گل افتادن دستجمعی نهنگهاکه در کشورهای دیگر چنین رفتارهائی با تعجب و دقت مورد ملاحظه قرارمی گیرد .لکن نکته ای که هست تو کشور ما بعید می دانم کسی تعجب کند !! چرا که مدتها ست چنین رفتارهائی را که آنرا "عقل گوسفندی" خوانده اند بعضا" بین عده ای از مردم ما رواج دارد.

اشاره ام به کسانی است که بدون فکر و منطق وارد جریاناتی می شوند که از سرعدم آگاهی ، خود و دیگران را به مهلکه می اندازند.
 بیشتر از این نگویم ، اوضاع خراب است .