یوسف زهرا

هر شب به دل غم زده غوغای تو دارم              نقشی به دل از قامت رعنای تو دارم

غائب ز نظر باشی و در قلب هویدا                   از دیده ی دل دیه به بالای تو دارم

نادیده مجسم  شده ای در بر چشم ام             آن سان که نظر بر رخ زیبای تو دارم

گر جلوه کنی یا نکنی حکم تو باشد                 اما چه کنم میل تماشای تو دارم

ای یوسف زهرا سر بازار محبت                       با رشته کلافی سر سودای تو دارم

مپسند که نادیده جمال تو بمیرم                      این مسئلت از درگه والای تو دارم

مختلط

اردوهای تفریحی دانشجویی بر اساس بخشنامه نباید به صورت مختلط برگزار شود و اگر خلاف این بخشنامه عمل شود معاونین فرهنگی دانشگاه ها باید پاسخگو باشند دکتر "اصغر زارعی" در گفتگو با "مهر" در خصوص اردوهای دانشجویی افزود: طبق بخشنامه ای که قبل از دولت نهم در وزارت علوم تهیه و به دانشگاه ها ابلاغ شده است نباید هیچ دانشگاهی اردوهای تفریحی دانشجویی را به صورت مختلط برگزار کندوی ادامه داد: اردوهای علمی از این قاعده مستثنی هستند و این اردوها به همراه اساتید مشاور و راهنما می توانند به صورت مختلط برگزار شود مدیر کل حراست وزارت علوم اظهار داشت: در صورتی که این اردوها به صورت مختلط در دانشگاهی برگزار شود و در پی آن تبعات خلاف مقررات به وجود آید، معاونت فرهنگی دانشگاه باید بر اساس ضوابط پاسخگوی باشد.لینک

 

نمی دانم خواندن این خبر چه ذهنیتی برایتان ایجاد کرد. بکار بردن برخی کلمات می بایست با دقت زیادی انجام شود. اینکه گفته می شود "به صورت مختلط" فکر می کنند که اردوی تفریحی دانشجوئی هم همانند پارتی ها و مجالس مختلط خواهد بود که عده ای جوان برای تخلیه هیجانات روحی خود در آن شرکت می کنند( کسانی که این بخشنامه ها را صادر می کنند هم از این عده هستند) اینان همان کسانی هستند که معتقدند که می بایست کلاسها ، و حتی محل ورود و خروج دانشجویان و راهروها جدا شوند. از دید اینان دانشجو عنصر خطرناکی است همین که بهش بگویند قرار است یک اردوی تفریحی برویم که خواهران و برادران با هم هستند ممکن است دگرگونی خاصی به او غالب شود .

چرا اینان توان خود را در اجرای چنین برنامه هائی بگفته خودشان مختلط نمی آزمایند شاید امتحان کرده اند و شاهد ناتوانی خود بوده اند که چنین راه حلهائی میدهند . دانشجوئی که وارد محیط جدیدی شده می خواهد یاد بگیرد هم در زمینه علمی و هم در زمینه اجتماعی تخصص لازم را کسب کند. این توهین آمیز است که اینگونه با اینان رفتار کنیم . از طرف دیگر آیا الان جامعه ما پاستوریزه و استریلیزه است و آن جوان دانشجو در بیرون از محیط هیچ سر و سری ندارد ؟ و محتاج همین یک اردوی تفریحی است ؟ ساده انگاری است.

تناقض بیداد می کند چه فاصله عجیب و چه شکاف عمیقی بین رفتارهای درون خانواده ها و اجتماع ایجاد شده است.در این اوضاع و احوال محدودیت زا مردم رفتارهایشان را دو گونه کرده اند. چه بسیار کسانی که شاهد هستیم که رفتارهای اجتماعی را نه بعنوان یک باور که بعنوان یک اجبار برای هدفی دیگر ، در اینجا تحصیل دانشگاهی ، پذیرفته اند و متولیان امور تصور می کنند که جامعه را به سوی فلاح و رستگاری هدایت می کنند.

شاید هم بر همین سیاق است که عده ای به این باور رسیده اند که گویا نسبت به جوامع آزاد غرب ، جامعه ای سالم از لحاظ فساد اخلاقی ، اجتماعی و اقتصادی داریم . هیچ زمان نمی توانیم رفتارها و هنجارها  یک جامعه بسته و ایدئولوژیک را با یک جامعه آزاد مقایسه کنیم . چون مردم در جامعه بسته آنگونه نیستند که می نمایند.

آقای هاشمی که زمانی مدیرعامل صدا و سیما بود می گفت : ما می دانیم که اگر گوگوش تو تهران کنسرت برگزار کند میلیونها نفر از آن استقبال خواهند کرد ولی ما این کار را نخواهیم کرد.

این سخن مربوط به زمانی است که جنگ بود و شرائط خاص ، حالا چه خواهند گفت؟

 

معجزه هزاره سوم

احمدی نژاد : اروپایی ها بسته ای را برای ایران فرستاده بودند که در آن بسته خرت و پرت هایی را پیشنهاد کرده بودند، گفته بودند لوازم خانه، یخچال، تلویزیون و قطعه های هواپیما به شما می دهیم. لینک

 

احمدی نژاد هفتم شهریور این سخن را گفت و روز دهم شهریور هواپیمای توپولف سقوط کرد و از وسط دو نیم شد. و عده کمی فقط 28 نفر کشته شدند و چون زائر بودن خوشا به سعادتشان شد. و بلافاصله محمود خان پیام تسلیت برای بازماندگان فرستاد و با آنها مهرورزی کرد.

باید اینگونه باشد ، رئیس مملکتی که قطعات هواپیما را خرت و پرت بحساب می آورد باید تو مملکتش هر سال چند تا حادثه سقوط اتفاق بیفتد و تو جاده هایش هزاران نفر بمیرند . هم بیش ترین مصرف بنزین را داریم و هم بیشترین تلفات ، در عوض انرژی هسته ای داریم که حق مسلم ماست .پس چرا سلامت زندگی مردم حق مسلمشان نیست. چرا شعار نمی دهیم که آسایش و آرامش و رفاه ، ابتدائی ترین حق ماست ، این ها را که می گویم نق زدن نیست ، فریاد است . مملکتی که تو بدیهی ترین نیازهایش مانده ، اتومبیل می سازد که خود بخود آتش می گیرد ، تاسیسات زیر زمینی هسته ای راه می اندازد .

عوام هم تصور می کنند که قرار است با این انرژی ، نان شبشان تامین شود غافل از آنکه وقتی می فهمند که چه کلاهی سرشان رفته که وسط آتش سقوطی دیگر دست و پا می زنند که وااسفا .

*********

راستی می دانید چرا قزوینی ها به سریال نرگس می گویند سریال بهروز ؟