مسافرکشی

دیروز رئیس راهنمائی رانندگی تو تلویزیون می گفت در بین اتومبیلهای مسافرکش ثبت نام شده برای دریافت بنزین اضافه ماشینهای زانتیا، ماکسیما و حتی رونیز هم وجود داره .خبرنگاره با تعجب پرسید واقعاً اینها مسافرکشی می کنند؟

باید گفت البته که اینها مسافر کشی می کنند فقط فرقشان اینه که عده ای خاص مشتری اینها هستند .بابا مگر فقط باید با پیکان و سمند مسافر کشی کرد مگر تو کشورهای دیگه با بنز و تویوتا مسافر جابجا نمی کنند.

ایام هفته زن که می شه برای اینکه شور و شعف خاصی دربین کارکنان ادارات برقرار بشه و همه به وجد بیان هرساله بین اونائی که اسمشون یا اسم همسرشون یا مادرشون یا مادر زنشون یا مادر شوهرشون یا ننجونشون و یا خَسروشون فاطمه یا زهراست قرعه کشی می کنند تا یه نیمچه سکه ای بهشون بدهند.و جالب اینکه چون موضوع مسابقه ثابت و تکراری است باطبع برندگان نیز هر بار تکراری اند. در این بین بعضی ها هم خودشونو الکی وارد این ماجرا می کنند که درسته که اسممون تو شناسنامه یه چیز دیگره ولی تو خونه صدامون می کنند فاطمه پس ماهم هستیم.

حالا این حکایت همین ماشینهاست درسته طرف زانتیا زیر پاشه اما از دید خانواده سمند هم نمی ارزه چون فلان همسایشون بنز سوار می شه. پس کارت سوخت را رد کن بیاد.

بیاد ۱۸ تیر

 

 

 

و بیاد مظلومیت دانشجویان، آنان که هنوز دربندند و آنان که بر خاک افتادند. فراموش نکنیم یکی از شاکیان روزنامه سلام شخص احمدی ن‍ژاد بود. همو که امروز نیز وزیر ارشادش ، مشاور فرهنگی اش صراحتاً علیه روزنامه جبهه گرفته اند و آنان را تهدید به قلع و قمع کردند. گوئی خیالشان از سکوت خفقان آور دانشکاهها راحت است.

داره یادم میره...

دختر کوچولو از چند وقت بعداز تولد برادرش پا تو یک کفش کرده بوده که با او تنها باشد.پدرو مادرش زیر بار نمی رفتند ، چون می ترسیدند او هم مثل بیشتر دخترهای چهار پنج ساله حسودی اش بشود و بلائی سر کودک بیاورد.منتها او هیچ نشانه ای از حسادت از خودش بروز نمی داد و با برادرش خیلی مهربان بود.دست بردار هم نبود و هر روز که می گذشت بیشتر اصرار می کرد.عاقبت پدر و مادرش کوتاه آمدند و حاضر شدند چند دقیقه ای با بچه تنها بماند. دختر کوچولو با خوشحالی رفت توی اتاق نوزاد و در را بست. پدر و مادر کنجکاو از لای در او را می دیدند.

دختر کوچولو آهسته رفت طرف نوزاد، صورتش را چسباند به صورت او و به آرامی گفت:

نی نی جون، به من بگو خدا چه جوریه؟ من داره یادم میره.

سرک

 

سرو گردنتون را می توانید حرکت دهید؟ انشاء الله که بتوانید و خدا را از این بابت شکر کنید.از پنجشنبه صبح آنچنان گرفتگی در گردنم بوجود آمد که تا امروز سه روز است با گردنی کج! در ترددم.دردهائی وحشت ناک و مرگ آور، دو روز آخر هفته لحظات نحسی را گذراندم . خواب هم که به چشمم نیامد. هر چی گفتند پا شو بریم دکتر قبول نکردم.(فکر نکنید مثل این بچه ها اصلاْ). می دانستم تا برم آقای دکتر دو تا از اون آمپولهائی که هر یکیش فیل را از پا می اندازه نسخه پیچ می کنه و می نوازه خیلی زور داره که الکی الکی دردی بگیری که توان تکان خوردن نداشته باشی.

 

 

*********

امامی کاشانی گفت:انرژی هسته‌ای جزو تمدن اسلامی و ایرانی ماست و هرگز از این ارزش و امتیاز دست برنمی‌داریم وی همچنین راه‌اندازی شبکه انگلیسی زبان "پرس تی‌وی" را اقدام بسیار مهمی از سوی صداوسیما دانست و از کارشناسان و متخصصان در این زمینه تشکر کرد.

 

باور کنید چند وقت دیگه چهار تا حدیث از جلد دوم حلیه المتقین یا چندتا خشت گلی از محل حفاری های تخت جمشید و پاسارگاد  در می آورند که دلالت بر این حق مسلم خواهد کرد .

 یکی هم نیست به ایشان بگه بابا خودت این شبکه پرس تی وی را دیدی ؟ متوجه  می شی واسه چیه  ؟ بهتر نیست این افراد به همان سالی یکبار که تو ماه رمضان بحث رویت هلال ماه و یوم الشک و کفاره روزه را مطرح می کنند قناعت کنند و خود را صاحب نظر در هر موضوعی ندانند.

 

************

تا حال شده مغزتان یییهو خال کنه؟ تا لحظه ای قبل از آن مطلب را کاملا بیاد داشتید اما انگار یه دفعه reset کردید؟ چند روز پیش رفته بودم جائی .رسیدم پشت در و زنگ واحد را زدم از داخل گفتند بفرمائید در بازه!! . یکباره نام شخصی که قرار بود ببینمش یادم رفت. هر چی فکر کردم یادم نیامد. گفتم حالا برم داخل و بپرسن با کی کار داری چی بگم؟

تنها کاری که به ذهنم رسید این بود که زنگ زدم دفتر پرسیدم :قرار بود من با کی جلسه داشته باشم ؟ وای چه روزگار خوبی آدم لذت می بره از این همه نشاط و شعف که لحظه لحظه عمر مارا در بر گرفته است.

 

همینطوری:

همانا ما شما را به زور چک و لگد به بهشت می بریم - سوره ناجا آیه 110