روز خبرنگار


دیروز روز خبرنگار بود.به همین مناسبت مراسم مختلفی بمنظور تقدیرازخبرنگاران برگزار شد و به عده ای هم جایزه داده شد.آیا می دانید بقول مفسرین شان نزول و یا مناسبت این روزاز چه بابت است؟به نظرم یک خبط تاریخی ویایک ماست مالی بزرگ به واسطه همین روز ایجاد شده است.

روز خبرنگار ،روز شهادت محمود صارمی ، خبرنگار ایرنا در افغانستان است. اما محمودصارمی چگونه شهید شد؟زمانی که گروه طالبان بر ضد حکومت مرکزی افغانستان دست به شورش زد و شهرهای این کشور را یک به یک به تصرف در آورد .تمام کشورها هموطنانشان را از این مملکت فرخواندند .اما ایران دیپلماتهایش را در کنسولگری مزارشریف نگهداشت. با این تصور که این قوم عقب افتاده  که در عصر یخبندان فکری به سر می برد پایبند معاهدات بین المللی است .اما آنان کلیه دیپلماتها و خبرنگار ایرانی را به زیر زمین سفارت بردند و به قتل رساندند.عطاءالله بروجردی نماینده ایران در امور افغانستان بود. بعد از این واقعه از این سمت استعفا داد.اکنون او نماینده مجلس هفتم و رئیس کمیسیون امنیت و سیاست خارجی مجلس است.

عده ای انسان به واسطه ندانم کاری و سوء مدیریت کشته شدند . و از این میان روز شهادتشان روز خبرنگار نام گرفته است. بدون آنکه به اصل موضوع پرداخته شود.

هماهنگی


وبلاگ که ترکیبی از "وب" و "لاگ بوک" است به صفحه ای اینترنتی گفته می شود که در آن بلاگر خاطرات روزانه خود را قرارمی دهدو یا راجع به انواع موضوعات و اتفاقات مختلف می نویسد.پدیده ای که روزانه علاقه مندان بیشتری پیدا می کند.درتکنوکراتی که یک موتور جستجوی وبلاگستان است می خواندم که تاکنون 14 میلیون وبلاگ را رد یابی کرده است و بطور میانگین هر 5 ماه تعداد آن دو براربر می شود.در گزارشی دیگر آورده شده بود که در هر ثانیه یک وبلاگ جدید ایجاد می شود.

کابران اینترنت هر یک می خواهند حضوری در این عرصه داشته باشند.وبلاگ نویسی امروزپرطرفدارترین نوع انتشار اینترنتی است.که از کاربران مفعول اینترنت ،ناشران فعالی می سازد که به هیچ سازمان یا رسانه ای وابسته نیستند.اما این ره آورد اینترنت چه خاصیتی دارد؟ به نظر من خواص متعددی می توان برآن متصور بود. مانند آرشیو سازی ، انتشار افکار، بروز احساسات، خاصیت اجتماعی، تاثیرات عمومی و رشد خلاقیت وبسیار موارد دیگر.در فرصتی دیگرتوضیحی بر این خاصیتهای وبلاگ خواهم نوشت.


 

دیروز ازمراسم استقبال رئیس جمهور سوریه نوشتم .امروز هم بدرقه ایشان بود. البته احمدی نژاد در این اولین دیدارش یک بد شانسی آورد و آن این که چون قدش از حد معمول کوتاه تر است با بشاراسدی دیدار کرد که قدش از حد معمول بلندتر است.رئیس جمهور مملکت ما همان کت وشلوار دیروزی را پوشیده بود.محال بود خاتمی در دو دیداراز یک دست لباس استفاده کند.بشار اسد امروز به منزل خاتمی رفت . این عکس را ببینید تا تفاوت را با عکسهای دیروز حس کنید.هماهنگی بین بند چرمی ساعت مچی خاتمی ( نادر آخوندی است که ساعت به دست دارد) با کفشهایش محشر است.

بی نام و نشان

 در مطلب روز چهارشنبه نظری ثبت شده بود مبنی بر اینکه "چرا هر روز می نویس؟ هر چی دستت اومد"

این دوست بی نام نشان هیچ آدرسی از خود بر جا نگذاشته تا همچون بسیاری از ما ایرانیان که دوست داریم در خفا حرف بزنیم ، گمنام بماند که ا ین خود مطلبی است که پاسخی به مطالب بی نام و نشان داده نشود.

اما خاطره ای به یادم آمد و بد ندیدم ذکر کنم.ترم اول دانشگاه آقای خبره زاده استاد ادبیات بود.او در همان جلسات اول از دانشجویان خواست که دفترچه ای را جهت یادداشتهای روزانه خودتهیه نموده و مطالب خود را در آن نوشته ودر کلاس برای دانشجویان بخوانند.

نمره ای را نیز برای این کار بعنوان کار کلاسی در نظر گرفت.دانشجویان مجبور به نوشتن بودند. اما سخت ترین آن زمانی بود که بایدانرا در کلاس می خواندی.من که از این کار گریزان بودم.

آنچه این استاد تاکید داشت آن بود که سعی کنید هرروز بنویسید و جملاتتان کوتاه باشد.هنوز دفترچه یادداشتها آنروز ها را دارم.

مطمئنا مراداز نوشتن یادداشتهای روزانه این نیست که کارهای تکراری ، این زندگی یکنواخت ماشینی را روی کاغذ بیاوریم.هر روز از خواب بلند می شویم صبحانه می خوریم با ماشین به اداره میرویم کار می کنیم ناهارمی خوریم ساعت چهار برمی گردیم استراحت می کنیم از مغازه خرید می کنیم شام می خوریم و در نهایت می خوابیم.این قصه تکراری هر روز است.

اما آنچه باعث می شود تا این رفتارهای خشک تلطیف شوند رویدادهائی است که در طی این مدت زمانی با آن برخورد میکنیم.می بینیم ، می شنویم و حس می کنیم.

این ها را باید ثبت کرد.

 

اما نکته مهمتر خود وبلاگ است . بخاطر دارید که زیباترین دفاتر در یک لوازم التحریر فروشی دفتر خاطرات است.دفتری با جلد ضخیم برای ماندگاری بیشتروورقهائی رنگی که طرحهای گل و بوته بر آن نقش بسته است. امروزه وبلگها نقش آن دفاتر را ایفا می کند با این تفاوت که آن دفاتر در گوشه ای پنهان می ماند اما این یکی در دسترس عموم قراردارد که می توانند در مورد آناظهار نظر کنند. پس گزیده ای از آرا و نظرات و رویدادهای مورد توجه نویسنده در وبلاگ ثبت می شود.واگردر مملکتی باشد که آزادی اندیشه وجود ندارد این گزیده ها محدودتر می شود.

همان گونه که افراد هر مطلبی که برایشان زیبا بود در دفاتر خاطراتشان می نوشتند.در وبلاگ هم نویسندگان آنچه را مورد پسند خودشان است را می آورند .

اگرچه وبلاگ کارکردهای دیگری نیز دارد که سعی می کنم درروزهای آینده به آن بپردازم.

 



آقای بشار اسد امروز وارد تهران شد .در دوره خاتمی در مجموعه سعد آباد  از میهمانان استقبال می شد .اما رئیس جمهور جدید ما که مردی از جنس مردم است و رفتن به سعدآباد را نشانه تجمل گرائی می داند مراسم استقبال را وسط خیابان پاستو تهران برگزار کرد. خوب هم این هم نشانه ای از مردمی بودن است.

نکته دیکر کت و شلوار سفید رنگی بود که تازه پوشیده بود اما کفشهایش را که معلوم است از کفش ملی خریده است عوض نکرده بود.عکسها را اینجا ببینید

خربزه

آقای جنتی در خطبه های دیروز نماز جمعه گفت : دنیا بداند ما از برنامه هسته ای خود دست برنمی داریم خربزه خوردیم پای لرزش هم می نشینیم.

آخر این چه مطلبی است که عنوان می کند. آن هم از تریبونی رسمی که مورد توجه رسانه های دنیاست.این مثل برای کسانی است که نباید خربزه می خوردند و خورده اند پس باید تبعاتش را هم بپذیرند. پس با این حساب چه چیزی برای ایران ممنوع بوده که آقایان تصمیم دارند پای لرزش هم بشینند؟

براساس نظر اروپا ، ایران در راه دستیابی به سلاح اتمی قدم بر می دارد. ما هم این را رد کرده ایم اما این دم خروسها کار را خراب می کند.

بعد هم چقدر باید پاید پای لرز بمانیم . هنوز که هنوز است از لرز تسخیر سفارت آمریکا خلاص نشده ایم . نمونه های دیگری از این دست وجود دارد....

 

هفته پیش آقای خوش چهره از حامیان آقای رئیس جمهور اعلام کرد مطالب عنوان شده در زمان تبلیغات انتخاباتی آقای احمدی نژاد جزء آرزوها و خواسته هاست .دیروز هم آقای جنتی گفتند کسانی که به وزرات می رسند چون تجربه وزارت ندارند مدتی طول می کشد تا به کار مسلط شوند .دوستی می گفت قراراست چهار سال اول وزرا تجربه اندوزی کنند و در چهار سال دوم از آن استفاده کنند.