کنسرت استاد

قراراست استاد شجریان از هشتم تا دوازدهم آذر (چهار شب بجز پنجشنبه)کنسرتی در تهران برگزار کند.بعد از سالها ، جای بسی خوشحالی است که این هنرمند ارزنده ،که آوازه ای جهانی دارد اقدام به این کارکرده است. سال 76 که به مناسبتی در هشتگرد کرج کنسرت برگزار کرد توفیق یافتم تا با عنایت بعضی دوستان2 شب مهمان آن باشم و واقعا شنیدن آواز او بطور زنده چه دلنشین است بخصوص زمانی که صدای همایون ، جانشین خلف او نیز با آن همراه شود.

به هر حال ، فرصتی دیگر فراهم شده است، اما تا آخرین لحظه هیچ چیز معلوم نیست ، همین چند سال پیش هم قرار بود در سالن 12000 نفری آزادی کنسرت او برگزار شود اما در آخرین لحظات لغو شد.

محل کنونی برای این اجرا تالار وزارت کشور است.گنجایش آن 3000نفر است یعنی برای چهار شب 12000 نفر را پذیرا خواهد بود.قیمت بلیطها 8 تا 20 هزار تومان است.دیروزعنوان شد  که از ساعت 9 صبح چهارشنبه(امروز) می توان از طریق سایت دل آواز بلیط آن را رزرو کرد . اما هر چه تلاش کردیم موفق به ورود به سایت نشدیم . ظهر در خبرها آمد که بعلت ازدحام کاربران، سایت دل آواز دچار مشکل شده است.تعداد کاربران در همان ساعات اولیه 15000 نفر بوده است.

تمام مطلب همین جمله آخری است.چگونه است برای 12000 صندلی( که مطمئنا تعداد زیادی از آن برای عده ای نور چشمی کنار گذاشته می شود ) در همان ساعت اولیه 15000 نفر هجوم می آورد؟

دو دلیل وجود دارد

عده ای تشنه اینگونه تفریحات هستند که هیچ زمینه ای در این مملکت برای آن وجود ندارد و گروهی دیگراز این اشتیاق جوانان سوء استفاده کرده و بدنبال سود بازار سیاه بلیطهای آن هستند.

هر چه باشد، قرار نیست در این مملکت برای تمام سلیقه ها ،  گزینه های مطلوبی جهت انتخاب وجود داشته باشد.

 همین هفته پیش نعمت اله آقاسی ، هنرمند مردمی درگذشت .با وجود عدم اعلام مراسم آن در رسانه ها، تشییع خوبی از او شد و در امام زاده طاهر کرج دفن شد.او که سالها برای این مردم می خواند با شروع انقلاب ، از این مملکت نرفت.در دولت خاتمی به او فرصتی داده شد تا در لاله زار مجددا برنامه ای اجرا کند .در همان روز اجرا بعلت ازدحام مردم کل خیابان لاله زار بسته شد و برنامه های بعدی او هم لغو شد.

اصولا دیدگاه این نظام در مورد هنر و بخصوص موسیقی ، یک نوع دیدگاه افراطی است. بعد از 27 سال از انقلاب به هنگام پخش موسیقی از تلویزیون ، بجای نشان دادن ادوات موسیقی گل و بوته و رودخانه و مرغابی نمایش می دهند و جالب است همین آلات موسیقی در مغازه های سطح شهر با قیمتهای بالا به فروش می رسد. و حتی کلاسهای اموزش موسیقی برقرار است .این همه تناقض بعلت بی برنامه بودن نظام برای هنر موسیقی است.استاد شجریان هنر مند این مرز و بوم در طول سال در جای جای دنیا با عزت و احترام برنامه اجرا می کند ولی مردم ایران باید حسرت آنرا ببرند.

دولتمردان ما که از جوانان و جوان بودن مملکت دم زده و از لزوم توجه به این قشر سخنها بر زبان می رانند .حاضر نیستند که امکانات لازم را برای برنامه های مطلوب انها را فراهم کنند. گفته شده قرار است 35 میلیون تومان برای این چهار شب به نیروی انتظامی پرداخت شود. بقیه ارگانها معلوم نیست.

خود آنان خوب می دانند اگر این زمینه فراهم گردد، گرایشات مردم به آن سو خواهد رفت و دیگر مجالس وعظ و مداحی با ان همه تبلیغات رنگی نخواهد داشت.

این شجاعت می خواهد ، لازم به رفراندوم نیست ، اگر همین دولتمردان ما همزمان با نماز جمعه (که اکنون تمام سینما ها را تا پایان برگزاری آن تعطیل می کنند) و یا هر گردهمائی مذهبی دیگر، امکان برگزاری کنسرت و اجرای فیلم و جشنواره های مختلف را فراهم نمایند ، شاهد خواهند بود که این جوانان به چه چیز گرایش دارند.

 با محدود کردن مردم ، بدون ایجاد انگیزه نمی توان عده ای را به آنچه که خود می پسندیم مجبور نمائیم.

 

از دولت حمایت کنید

سخنان دیروز رهبری در حمایت از دولت احمدی ن‍ژاد ، اگر نگویم بی سابقه بسیار کم سابقه است از دولت هاشمی که مورد اعتماد رهبری هم بود به این صراحت حمایت نشد. در زمان خاتمی ، علی رغم فشارها و حتی توهین های مکرر از سوی همین جناحی که الان دولت را در دست گرفته است ، چنین حمایتهائی صورت نگرفت .

  اینکه باید از دولت حمایت بشود شکی نیست .اما حد و مرز آن کجاست ؟ آیا باید بنشینیم و شاهد رفتارها و گفتارهائی باشیم که که تمام جوانب زندگی ما را تحت الشعاع قرار می دهد. آیا حمایت رهبری یعنی حمایت از تمامی گفته های تنش آلود احمدی نژاد است؟ یا حمایت از رکود بازار سرمایه است؟

اما چه چیز باعث شده با وجودی تازه 100روز از شروع دولت گذشته اینگونه موضع گیری شود؟ به نظر می آید احمدی نژاد دست به دامن رهبری شده تا از میزان فشارها بکاهد. گرچه بعنوان یک حرف خنده دار گفته می شود اصلاح طلبان گروههائی تشکیل داده اند تا فشار بیشتری به دولت وارد کنند اما به نظر می آید پس از فشارها به گزینه دوم وزارت نفت و انصراف مفتضحانه او و سخنان احمدی نژاد در مجلس و جرم دانستن توهین به رئیس جمهور ، اختلاف در درون گروههای محافظه کار و حتی تندرو بالا گرفته است. چرا که چگونگی انتخاب همکاران  توسط رئیس جمهور، طرفداران و حتی اعضای ستاد انتخاباتی او را هم  به اعتراض واداشته  است.

اینکه گفته شده برخی مطالب روزنامه ها غیر منصفانه است ، به نظرم مقدمه ای است برای بستن هر گونه انتقاد به عملکرد ضعیف دولت ، زیرا این تشکیلات که حتی مدیران رده پائین دولتهای قبلی هم حاضر به همکاری با آن نشده اند ، شش ماه که سهل است ، یکسال دیگر هم نمی تواند عملکرد شاخصی ، آنگونه که خود وعده می دهد ، از خود ارائه دهد. این آش آنقدر شور شده که با سکوت و چشم بستن بر رفتارهای غلط آنها هم چاره نخواهد کرد.

گیریم روزنامه ها هم چیزی ننویسند ، افواه عمومی و صحبتهای سطح جامعه را چگونه می توانند سرکوب کنند؟

روزی نیست که یک لطیفه برای احمدی ن‍ژاد نشنویم و یا به حرفهای او نخندیم .

به نظرم بهتر است بجای اینکه به مطالب روزنامه ایراد گرفته شود به رئیس جمهور گفته شود که به هنگام سخنرانهایش عقل و شعور شنوندهایش را در نظر بگیرد و بداند که مردم با زیرکی تک تک کلمات او را با واقعیتها جامعه را تطبیق می دهند.

گل کاملیا

در خبرها آمده بود خانمی مهریه خود را که 12000 شاخه گل کاملیا است به اجرا گذاشته است. این هم از رسم و رسوم جدید شده ، بعد از انتقاداتی که به میزان سکه های مهریه شد ، تازگی ها دختر خانمها برای سنت شکنی چنین درخواستهائی را مطرح می کنند. حال چه هدفی دارند نمی دانم .اگر قصد دارند حس لطیف و مهرورزانه ای از خود ارائه دهند که یک شاخه گل هم کفایت می کند . پشتوانه هم که به حساب نمی آید .حداقل می توان در صورت طلاق روی سکه ها حساب کرد اما با 12000 شاخه گل کاملیا چه می توان کرد. گمان می کنم از همان ابتدا قصد دارند داماد بیچاره را بدبخت کنند.

آقائی می گفت اولین گلی را که از خانمم دریافت کردم باعث شد مدتی بستری شوم چون شاخه گل مورد نظر داخل گلدان بود و خانمم آنرا بر سرم کوبید.

دلم تنهاست !

به پندار تو:
جهانم زیباست!
جامه ام دیباست!
دیده ام بیناست!
زبانم گویاست!
قفسم طلاست!
به این ارزد که دلم تنهاست؟


 مردی دختر سه ساله ای داشت . روزی مرد به خانه آمد و دید که دخترش گران ترین کاغذ زرورق کتابخانه اورا برای آرایش یک جعبه کودکانه هدر داده است . مرد دخترش را به خاطر اینکه کاغذ زرورق گرانبهایش را یه هدر داده است تنبیه کرد و دخترک آن شب را با گریه به بستر رفت وخوابید . روز بعد مرد وقتی از خواب بیدار شد دید دخترش بالای سرش نشسته است و آن جعبه زرورق شده را به سمت او دراز کرده است .مرد تازه متوجه شد که آن روز ،روز تولدش است و دخترش زرورق ها رابرای هدیه تولدش مصرف کرده است . او با شرمندگی دخترش رابوسید و جعبه رااز او گرفت و در جعبه را باز کرد اما با کمال تعجب دید که جعبه خالی است مرد بار دیگر عصبانی شد به دخترش گفت که جعبه خالی ، هدیه نیست وباید چیزی درون آن قرار داد . اما دخترک با تعجب به پدر خیره شد وبه او گفت که نزدیک به هزار بوسه در داخل جعبه قرار داده است تا هر وقت دلتنگ شدباباز کردن جعبه یکی از این بوسه ها را مصرف کند
می گویند پدر آن جعبه را همیشه همراه خودداشت و هرروز که دلش می گرفت درب آن جعبه راباز می کرد وبه طرز عجیبی آرام می شد. هدیه کار خود را کرده بود.