ترور بوتو و دموکراسی ما..

بی نظیر بوتو امروز ترور شد.اودر حال برگزاری میتینگ انتخاباتی بود که این حادثه برایش پیش آمد.خبرش همچون دیگر خبرهائی از این دست سریع مخابره شد.از وقتی که پس از تبعید 8 ساله وارد کشورش شد و همان موقع به جانش سوء قصد کردند و اون کشتار فجیع بوجود اما تا امروز عمر اضافه ای را یافته بود.اول و آخر چنین سرنوشتی برایش ترسیم شده بود.او قصد داشت تا کشورش را به سمت دموکراسی ببرد و آن را از چنگال نظامیان خارج سازد همان نظامیانی که به رهبری ضیاءلحق پدرش را اعدام کردند و بر این کشور حاکم شدند و خود ضیاءالحق نیز در سانحه ای کشته شد و اکنون با کودتای مشرف نظامی دیگری هر چند در لباس شخصی بر مسند قدرت نسته است. اینکه روش بوتو در مبارزه در راه دموکراسی کشورش تا چه حد صحیح بوده نمی دانم اما نتیجه ای که برایش در پی داشته تمام آنچه را می خواسته ناکام گذاشت. اصلاحات رادیکالی ثمره اش ترور و انتحار خواهد بود.

حالا غصه خودمونو بخوریم، خاتمی هم این روز ها سفرهای شهرستانی اش را شروع کرده و حرفهای عجیب و غریبی می زنه، قراره مردم را برای شرکت در انتخابات مجاب کنه .چیزی که به نفع انحصار طلبها نیست.آیا منش دموکراسی خواهی خاتمی هم رادیکالی است؟ سرنوشت این مملکت هم دوباره چهره ترور را خواهد دید؟

،

سعید و ناهار شاندیز

صبحی سعید زنگ زد ناهار با هم باشیم، یا تو بیا اداره ما یا من بیام، خیلی تعجب کردم سعید و این حرفا بعد از این همه سال اونم دعوت ، قرار شد بریم بیرون، ظهری آمد ، در چهره سعید یه تفاوت آشکار دیده میشه سر بی مویش  ابروهای پرپشتش،گفت کجا بریم چی بخوریم؟ بالاخره رفتیم طرف شاندیز خیابون جردن، بهش گفتم خدا عاقبت این دعوت را بخیر کنه. خیلی بهت مشکوکم!! من که شاندیز نرفته بودم ،اما اسمشو شنیده بودم، بر روی سنگی رو ی پیشخونش حک شده بود شاندیز در تهران و شمال شعبه نداره، با پیشنهادش شیشلیک سفارش داد . گوئی پاتوقش اینجا و غذا مورد علاقه اش اینجا همینه، کلی از خاطرات خوش دانشکده گفتیم ، تاسف از اینکه همه چیز چه زود گذشت. از حال و احوال خوش و ناخوش دوستان با خبر شدیم .جای خوشحالی است که می بینیم هر کدام در جائی موفق هستند. قول داد هر طور شده یه روز عده ای را دور هم جمع کنه، بعید می دونم قولش قول باشه ، بعد از خوردن یه چائی نبات ، جدا شدیم اما هنوز بهش مشکوکم.

نورافکن نود

رودروئی جبهه اصلاحات با دولتیان حاکم آغازی خوش داشت.پایانش معلوم نیست. دیشب تا 2:30 صبح برنامه نود صحنه جدال دیدنی دو جناح رقیب بود. کمیته انتقالی فوتبال نمونه ای از عملکرد فعلی دولتیان ماست.نورافکنی که دیشب به آن تابیده شد نمایشی دیدنی از افتضاح کاریها، کوتاهیها، ندانم کاریهای  گروهی خاص را برملا ساخت.

گرچه خیلی خسته بودم و صبح هم باید می رفتم عسلویه اما ارزش دیدن را داشت. صفائی فراهانی مرد اجرائی جبهه مشارکت بعنوان تنها اصلاح طلبی که بر مسند پستی در این دولت نشسته بسیار حساب شده تمام دارو دسته علی آبادی را کنار زد. از کاغذهائی که روی میز کنار هم چیده بود مشخص بود که با دست پر آمده ، آنقدر مجادله بالا گرفت که کیومرث هاشمی وقتی نامه امضا شده اش به فیفا توسط صفائی رو شد او را متهم به دروغ گوئی کرد اما صبر و حوصله صفائی برگ برنده او در این بازی بود.

جالب آنکه هم هاشمی و هم آخوندی از حضور و کاندیداتوری علی آبادی بعنوان تکلیف نام می بردند. تقلید کورکورانه ای که تمام مملکت را داره به باد می ده، مدیری که از خود اختیار تصمیم گیری در هیچ زمینه ای نداره و منتظره تا بهش بگویند چکار بکن و چکار نکن. صفائی حرف مهم دیگری هم زد آنجا که آقایان نماینده تربیت بدنی که تلفنی هم صحبت می کردند می خواستند حرفها به بعد از انتخابات رئیس فدراسیون موکول بشه ، گفت گویا قرار کلیه اسناد و مدارک کمیته انتقالی در فدراسیون معدوم بشه. مطمئنا آنان بیکار نخواهند نشست و تلافی این کار را در خواهند آورد.

تسلط صفائی فراهانی به موضوع و مسائل رایج فوتبال و همچنین تعاملات او با مراکز بین المللی شاخصه کار او در اینجا بود.